در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش P2
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:02:40
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"مسخ"

P2 در ابتدا آمیخته ای است از حکومت دیکتاتوری فاشیسم و مردمان در توهم آرمان کمونیسم (یکسان سازی پوشش این مفهوم را پر رنگ تر می کند) که برای خلق و نجات خود و دیگران در تلاش اند و این قربانی کردن خویش برای نجات بی گناهان رویه شان است. هر کس خود را در حال مبارزه و فداکار می داند، تا جایی که فریب خلق بر خلق آشکار می شود و دیکتاتوری ذاتی هر فرد نمایان، بجز ساده دلانی که در ادامه نمایش قربانی خواهند شد. ضحاک اما از ابتدا برتری جویی خود و حکومت ناعادلانه اش را قبول دارد و هیچ ادعایی بر مردم دوستی نداشته و این مردمان حقیر سرزمینش هستند که درمبارزه ای ساختگی درگیر مانده اند. تعجب و درماندگی ضحاک از بی تفاوتی انسان ها سوالی است که در اعترافات پایانی اثر پاسخش یافت می شود. وی از سنگینی بر دوشش خسته است و صندلی اش را به راحتی تعارف میکند اما مردمانش از تکیه بر تخت وی در هراس اند و کسی را یارای تحمل این مسند نیست.
عناصر معاصر سازی اثر نه به طور کامل اما در بخش هایی دیده می شوند. بنده ای که به نمایندگی از مردمان زحمتکش در سراسر اجرا می دود و این تلاش مداوم اوست که چرخ های روشنایی این ساختمان را زنده نگاه داشته، نه شکایتی دارد نه وقفه ای، ماشینیزه شدن مگر غیر این است!
حضور مداوم شخصیت دکتر به عنوان مشاور قدرت در پادشاهی جمشید و ضحاک، نشان از منفعت طلبی و بی تفاوتی وی است تا جایی که نسبت به عشق، ظلم، مرگ ... دیدن ادامه ›› جوانان به هیچ چیز واکنش نشان نمی دهد و شاید مشغولیت همیشگی اش با گوشی موبایل، کنایه ای است بر این بی تفاوتی معاصر و سرگرمی ای که چقدر جایگزین عمل است و تحرک. دکتر حتی در صحنه های پایانی ، تحریک کاوه برای شورش را نیز با بی خیالی به بعد موکول کرده و همچنان سرگرم است و بی تفاوت. شورشی که اعلامش از سوی ضحاک کنایه ای است به کنترل حاکمان بر همه چیز حتی رویدادی بر علیه خود!

در صحنه های پایانی و بازسازی کابوس ضحاک با اجرای یک نمایش، ارنواز با صورتک گاو فرصت رویارویی را که مدت ها در انتظارش بود میابد و همه منتظر عملی شدن انتقامجویی دختر جمشید به انتظارند حتی خود ضحاک، سه فرصت به وی داده می شود و نتیجه تنها مرگ مردمان عادی است، چیزی که پیش از این نیز روال بوده و اوج عصبانیت ضحاک شده، ارنواز فرصت طلایی از بین بردن وی و پایان این پادشاهی فلاکت بار 900 ساله را از دست می دهد. انسان مسخ شده ای که با جملات پایانی نشان می دهد پوسته گاو برمایه بر چهره زدن نیز بی فایده است و به انفعالی که سراسر وجود همگان را در بر گرفته اعتراف میکند:
ما ها هممون باور کردیم، همینجای که وایستادیم، نشستیم، خوابیدیم، بهترین جاست
ما باور کردیم ...
.........................................................................................
بازیگران پی دو ، با کمی بالا و پایین سطح قابل قبولی از اجرا را به نمایش گذاشتند و عناصر کمکی هوشمندانه دکور صحنه، نور و موسیقی از نکات قابل توجه اثر بود. فضاسازی تیره ایجاد شده و استفاده از گردوها به جای مغز انسان، انتقال مفهوم و خلق مکان را تسهیل کرده و طراحی لباس یکسان که مدام یاداوری می کند، تفاوتی بین این بندگان نیست هر چند برخی چیز دیگر گفته و ادعای گزاف دارند، همه مسخ اند و مکتوبشان است زیستن در این اریکه منفور متهوع!
خانم خیابانی گرامی اشاره تان به کنایه بی تفاوتی معاصر و جایگزینی سرگرمی تکنو لو‍یکی به جای عمل و حرکت بسیار خوب و عالی بود. مرسی از نوشته اتون
۰۷ مهر ۱۳۹۳
جناب بهراد و مصی طفی گرامی سپاس از خوانش شما

آذرنوش عزیزم، ممنون از توجه و لطفت
۱۵ مهر ۱۳۹۳
خانم خیابانی بسیار از قلم و نقدتون استفاده کردم...ممنون
۲۱ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید