در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش کالون و قیام کاستلیون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:15:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"کالون و کاستلو به روایت حمیدرضا نعیمی و آرش دادگر"

نمایش کالون و کاستلیو اثری است آشنا و بنا بر روایت رویدادی تاریخی و جنبه ای واقع گرایانه دارد لذا با توجه به این بن مایه و شناخت از گروه اجرا انتظار بر تصاویر خلاقانه ی سورئال نیست و اجرایی پخته با بازیگرانی حرفه ای است که مورد انتظار است و این خواسته را نیز در حد نمایشنامه ی تعریف شده براورده می کند. در واقع "وجدان بیدار" اثری به غایت فاخر و در خور هر زمان و مکان است که یاداوری می کند، هر ملتی تنها مردمان جهان نبوده و نیست که این چنین سر مقابل نا آزادگان خم می کند و مدام از خود می پرسد چه شد پس از آنکه روشنای صبح یک بار دمیده بود ما دیگر بار مجبور شدیم در ظلمات روزگار بگذرانیم؟
فصول کتاب عبارتند از:
در به قدرت رسیدن کالون، آداب ایمان، کاستلیو پا پیش می گذارد، ماجرای سروه، سروه به قتل میرسد، مانیفست مداراگری، وجدان در برابر قهر قد می افرازد، قهر وجدان را از پا درمی آورد، قطبها به هم میرسند.
قطعا روایت هر نویسنده ای از این اثر با متنی غنی متفاوت خواهد بود چرا که گنجاندن تمامی فصول در یک نمایش بسیار دشوار و شاید ناممکن باشد، لذا ... دیدن ادامه ›› با علم به اینکه بناست روایت جناب نعیمی و کارگردانی جناب دادگر را تماشاگر باشیم، تنها سوال است که پیش میاید. در این گزینش متن نمایش از اثر "وجدان بیدار" تقابلهای بسیار سروه و فارل است که به نوعی سبب شده نقش پررنگ سروه در ترازوی سنجش با کاستلیو اگر سنگینی نکند، کم رنگ تر نباشد. این مهم نیز بیشتر می تواند به علت تمرکز جناب نعیمی بر دو بخش موکد حضور سروه باشد. شاید در انتخاب چنین نامی بر نمایش، انتخاب بخشهای دیگر که حضور کاستلیو پر رنگ تر و مقابله ی وی با کالون بیشتر بود، همخوانی نمایش با نام آن را افزایش داده و بن مایه اصلی اثر بیشتر نمایان میشد.
....................................
انتخاب نقشها ملموس و باقدرت است، یعقوب صباحی، با همان سردی نگاه و پیکر خموده ی نحیف، سیمای کالون را تا حد زیادی براورده میکند، تصاویر به جا مانده از کالون، سیمای مردی است که در آتش شور درون خویش سوخته و فرسوده شده است. او بر خود نیز همان قدر سخت میگیرد که بر جهان و آن کس که خود آنچه را انسانی است با جانمایه¬ی انسان نزیسته باشد، رفتارش با دیگران همواره غیر انسانی خواهد بود. کالون مردی است که آشکارا باور دارد خوشتر میداند ببیند بی گناهی را کیفر می دهند تا بنگرد گناهکاری از کیفر رهایی یافته است. اینگونه است که ژنو سیمای دیگر به خود گرفته، عبوس و تلخ، سیمای کالون را.
ویرانگری روح فارل نیز آشکار است، با آن بینی عقابی، چشمان ریز و ریش قرمز، فارل مرد تخریب است و در ساخت دوباره ناتوان، هر جنبش فکری همیشه نیازمند نابغه ای است که آن را بیاغازد و نیازمند نابغه ای که آن را به سامان برساند. و کالون سامان دهنده ی ژنو و کلیسای نوپای پروتستان است. وی با باور قطعی به خود، حریف را هرچقدر که خردمند باشد تنها به زعم اینکه جز او میندیشد، دشمن ِخدا میبیند. در واقع همه خودکامگان با آرمانی آغاز میکنند اما هر آرمانی صورت و رنگ از انسانی میگیرد که آن را متحقق میسازد.
آرش دادگر نیز کاستلیوی ملموسی است هرچند نمایشنامه میتوانست نقش پر رنگ تری از کاستلیو ترسیم کند. تمامی هجران ها و مهجور ماندن های این شخص و قدرتش در ایستایی و مقابله با قهر که ناشی از وجدان بیدار او است کمرنگ تر از آنچه انتظار است ترسیم شده بود. در این بین تلاش بسیار و بازی پر انرژی ِ کامبیز امینی نیز بر کسی پوشیده نیست.
اختصاص نقشی به عنوان سگ دوزخی اما ابتکاری است فراتر از متن که یاریگر نمایش بوده و بازی مهران امام بخش نقطه قوتی است در این نقش و نشان از سگ های دست آموز بسیار ِ کالون و کالون¬های روزگار که در مواقعی از ترس خشم صاحبان خود به کاستلوها پناه می برند اما چنان تربیت شدند که جز وفای به ارباب اراده ای ندارند.
و در انتهای نمایش، در همان آغاز هجوم طاعون بزرگان کلیسا که لازم است یاریگر مردم در هر شرایطی باشند، همگی میدان را خالی کرده و تنها کاستلو است که پایبند به وظایف حقیقی اش می¬ماند و این آغازی است برای مبارزه با کالون.
..................................................................
دکور و طراحی لباس بسیار ساده اما گویای حال و هوای مکان است، تیرگی حاکم بر این جامعه و پوشش سیاه ِ به ظاهر هدایتگران آن، نشان از افسردگی و مردگی آن دارد. نورپردازی ابزاری است قدرتمند در این اجرا خصوصا در صحنه ی آتش افروزی برای مجازات سروه و رنگ قرمزی که حکایت از شعله های درونی کالون است. موسیقی نیز با مکان و با حال و هوای این روح کلیسایی مقتدرانه ی حاکم، هماهنگ است.
در نهایت نمایش کالون و کاستلیو با تاثیر بازی های قوی و موضوع قابل لمس، تماشاگر را ناراضی نخواهد گذاشت و تنها این نکته می ماند که: روایت دیگر از این اثر، با این تیم حرفه ای، چگونه می توانست حق مطلب را ادا کند. بن مایه ی اثری که مدام یاداوری می کند "سرانجام هر سرکوفتی دیر یا زود جز برآشوبیدن نیست زیرا استقلال اخلاقی انسانها نابودشدنی نیست و جاودانه برقرار ماندنی است."

سپاس بسیار از زحمات تمام عوامل این اجرای به یادماندنی

"سرانجام هر سرکوفتی دیر یا زود جز برآشوبیدن نیست زیرا استقلال اخلاقی انسانها نابودشدنی نیست و جاودانه برقرار ماندنی است."
۱۲ آذر ۱۳۹۳
سپاس از نقد زیبا و جامع شما مریم عزیز.
بسیار خوشوقتم از ملاقات شما بانوی نازنین :)
۱۲ آذر ۱۳۹۳
حسام عزیز ممنون که علی رغم طولانی بودن میخوانید و همراهی میکنید
آیدا جان لطف بسیار داری و خرسندم از حضوردوستانی چون شما
ماهور جان ممنون که هستی و مینویسی
آریوی عزیز حضور سپاس از خوانشتون و منتظر آوای تیوال نمایش هستیم
جناب رحمانی عزیز بسیار از حضورتون خرسند شدم، سپاس از همیاریتون
بانو شکوه حدادی عزیز،،،انقدر از حضور شما و خواهر گرامیتون انرژی ... دیدن ادامه ›› گرفتم ، الگویی هستین برای ما، ممنون که هستین
پرند عزیزم من هم بسیار بسیار خوشحال شدم از دیدنت و امیدوارم بیشتر از این فرصت ها در جمع دوستان پیش بیاد

از همه ی عزیزان به علت طولانی شدن متن عذرخواهی میکنم و سپاسگزارم که همراهید
۱۳ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید