در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش دریا زدگی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:05:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پیازیسم!

امید مهرگان در کتاب "از چیزهای بی مصرف" ، مصرف گرایی امروزه و وابستگی بشر به هر ناچیزی را مرض بشر امروز میداند، بشری که ارزش گزاری هایش را معلوم نیست چه ملاکی است، وی تا جایی پیش میرود که از هنر، به مثابه "آشغال" یاد می کند! اصلا چه چیز ملاک این است که چیزی باشد یا نباشد و اگر باشد چطور باشد و به چه بهایی؟
هنر در کلی ترین شکل خودش آنگونه که آثار هنری منفرد گواهی داده اند، نوعی عمل ِ کشیدن ِ مرز است، ساختن نوعی قاب یا ترسیم نوعی خط که یک درون را از بیرون جدا میکند. اما این درون به هیچ رو از بیرون بیرون نمیرود. این درون درون ِ بیرون است. مثل یک آجر در دیوار آجری

و "پیاز" چنین حالتی دارد! پیاز هم باید باشد و هم نباشد، تعریف قاب برایش دشوار است،هم وقتی جزوی از غذا هست خوب است و هم نباید گسسته هویدا شود! مونولوگ مهسا در باب پیاز یکی از ریشه های سیر نمایش است چرا که این دریازدگان در نقش خود به مثابه آنچه باید باشد جا نمیگیرند، اصلا دریازدگی ... دیدن ادامه ›› یعنی همین معلق بودن، بلاتکلیفی، حالت ِ بین ِ بودن و نبودن
نمونه ی این بودن و نبودن واحد زمانی است که ناتوانی و در رویایت میدوی/ آن سوی وطن ساکنی و ناگهان در وطن کنار دریا سیر میکنی و به هیچ فردی نگفتی و به تصور نزدیکان انگار هنوز آنجایی/ میگویی عاشق همسرت هستی و این همراه او بودن را عملی اخلاقی میدانی در حالیکه به گواه درونت شاید رهایش که کنی، اخلاقی است/ و یا سردرگم تر از همه ی این ها به کل نمیدانی عاشقی یا نه، نمیتوانی دل به دریا بزنی، نمیتوانی تجربه کنی و در خودت فرو میروی، در کاناپه ی تنهاییت به انضمام هدفونت که از صدا هم رها شوی و تنهاتر شوی...

در نمایش دریازدگی اینکه با چند نفر مواجهیم تفاوت چندانی ندارد، این روایت میتوانست از زبان یک نفر بیان شود یا دو نفر یا هر تعداد دیگر، شاید چندان مهم نیست که در لحظه هایی جهان و اکبر یکی شوند و یکی وجدان دیگری، و بالعکس مهسا و مهدخت تکرار گامهای گذشته و آینده ی یکدیگر، نشانه های اجرا به حدی نیستند که این ارتباط قطعی تلقی شود و برداشت از این سیر روایی، هویت یکسان تمام این انسانهاست، حالتی موسوم به دریازدگی، حالتی که شاید با رنگ "خاکستری" مانوس باشد و زمانه، زمانه ی مردمان خاکستری ِ مردد با فرصت های از دست رفته و نامشخص بودن قاب ارزش هاست، زمانه ی بازی دادن ها و بازی خوردن هاست، یک بازی ِ همگانی حتی در جستجوی شی ای پیدا!

این روزها، زمانه ی "پیازوار" زیستن است
اما این درون به هیچ رو از بیرون بیرون نمیرود. این درون درون ِ بیرون است. مثل یک آجر در دیوار آجری ... این روزها، زمانه ی "پیازوار" زیستن است
سپاس از این نقد جامع و تحلیل نغز مریم عزیز
۲۵ شهریور ۱۳۹۴
مریم جان ممنون . همیشه باش دختر عزیزم .
۲۶ شهریور ۱۳۹۴
بسیار نمایش زیبا و دلچسبی بود و بازی ها در سطح بسیار بالایی قرارداشت، لذت بردم و به همه دوستان هم پیشنهاد می کنم
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید