در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود آبایی | درباره نمایش دایی وانیا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:31:50
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دایی وانیا

بعد از یک ماه، دوباره رفتم که یه تئاتر ببینم. مدتی بود که به دلیل وقت کم، حوصله‌ی کم و نبود تئاتر خوب، تئاتری نرفتم که ببینم. دیشب خیلی مشتاقانه رفتم که دایی وانیا رو ببینم، چون اسم اکبر زنجانپور کنارش بود. و من دوست داشتم که کاری از این آدم ببینم.

خلاصه رفتم و دیدم. ولی من این تئاتر رو دوست نداشتم.
به نظر من تئاتر گیرا و جذابی نبود. هیچ لحظه‌ی نمایش من رو جذب نکرد. همه چی به نظرم معمولی می‌اومد. حتی از وسط‌های نمایش احساس خستگی و کسل‌کنندگی بهم دست داد. دوست داشتم زودتر تموم بشه.

موضوع نمایش برام جذابیت خاصی نداشت، و من نمی‌تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.
بازی بازیگرها معمولی و در حد متوسط بود. بعضی‌ها بهتر و ... دیدن ادامه ›› بعضی‌ها ضعیف‌تر. من بازی پروفسور رو بیشتر از بقیه دوست داشتم. یلنا و سونیا رو دوست نداشتم. از بازی‌هاشون خوشم نمی‌اومد. تپق هم زیاد می‌زدن.

تنها نکته‌ی مثبتی که توی این نمایش نظر من رو به خودش جلب کرد، گریم بازیگرها بود. جالب بود. کار گریمور این کار رو پسندیدم.

من دیشب وسط‌های نمایش یاد "یرما" افتادم، نمایشی که اصلاً دوستش نداشتم. نمایشی که بسیار برای من آزاردهنده بود. دیشب بعضی از قسمت‌های این نمایش، همون جاهایی که یلنا و سونیا شلوغ‌بازی در می‌آوردن، من رو یاد یرما انداخت.
و این قضیه اومد تو ذهنم که من کلاً از این نوع تئاترها لذت نمی‌برم و خوشم نمی‌آد. تئاترهایی که بازی‌های اغراق‌شده و لحن تئاترگونه‌ای دارن!

چند سال پیش که تئاتر نمی‌دیدم، همش فکر می‌کردم که همه‌ی تئاترها این‌طورین، یعنی همه بازیگرها با یه لحن خاصی حرف می‌زنن، با صدای بلند حرف می‌زنن و غیره. به همین دلیل زیاد علاقه نداشتم که تئاتر ببینم. ولی بعداً فهمیدم که همه‌ی تئاترها اینجوری نیستن.
نمی‌دونم این تئاترها نوع خاصین یا نه. مثلاً این تئاترها کلاسیکن یا چی. نمی‌دونم کلاً. ولی خلاصه‌ی کلام که من نمی‌تونم باهاشون ارتباط برقرار کنم. شاید مشکل از منه و تقصیر اون‌ها هم نباشه!

حرف آخر؛
من این تئاتر رو دوست نداشتم. ولی به هیچ‌وجه از دیدن این تئاتر پشیمون نیستم. چون یه کار از اکبر زنجانپور رو دیدم، و تجربه کردم. این آدم برای من بسیار قابل‌احترام و دوست‌داشتنیه. کسی که راحت می‌شه بهش صفت "استادی" رو داد، به دور از چاپلوسی‌های رایج این روزها.
امیدوارم همچنان این آدم باشه و باشه و کار کنه همچنان...


درد؛
از این وضعیت تئاتر شهر اصلاً خوشم نمی‌آد.
از خانم‌ داخل گیشه بدم ‌می‌آد. کسی که مودب نیست...
از پلیس‌های اطراف و جلوی در ورودی بدم می‌آد.
از گیت مخصوص خانوم‌ها بدم می‌آد.
از حراست‌های اونجوری بدم می‌آد.
از نگاه بد حراست‌ها بدم می‌آد.
از این وضعیت بدم می‌آد.

کم مونده ما رو از تو اشعه ایکس عبور بدن، بعد بذارن بریم تو...
از این کارها بدم می‌آد...


پ.ن.
دلم برای نوشتن تو تیوال تنگ شده بود!
با احترام به نظر شما من کار رو دوست داشتم...1
ولی با قسمت درد نوشته هاتون خیلی موافقم!!1
سپاس فراوان
۱۴ آذر ۱۳۹۲
والا مسعود جان خودت خبر از جیش العدل داری...وهابیون برایشان فرقی نمیکند کجا و به چه شکل دست به خرابکاری بزنند!! اما خوشبختانه سالن تئاتر یک محل دست چندم برای چنین عملیاتی است!! :)
۱۶ آذر ۱۳۹۲
آقا مسعود منم نگفتم شما گفتی این تئاترها بد هستند. فقط گفتم شاید اگر یک نمونه ی عالیش رو ببینی خوشت بیاد و بعد بتونی با این نوع تئاتر ارتباط برقرار کنی.
۱۶ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید