در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود آبایی | درباره اپرای عروسکی مولوی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:43:57
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
عاشقم من بر فن دیوانگی
سیرم از فرهنگی و فرزانگی
اپرای عروسکی مولوی

من امشب این نمایش رو دیدم. این نمایش رو دوست داشتم. یا شاید باید بهتر بگم: با این نمایش من عاشقی کردم...

به‌طور کلی من عاشق ادبیاتم. عاشق شعرم. عاشق حافظ، سعدی، مولوی...
پس به‌صورت پیش‌فرض هم باید از این کار لذت‌ می‌بردم. چه برسه به اینکه کار از لحاظ اجرا بسیار فراتر از تصور من هم باشه.

از همون صحنه‌ی اول، کار من رو تحت تاثیر قرار داد...
برام عجیب بود. کار با عروسک، اینقدر حرفه‌ای!
من حیرت کردم از این هنرنمایی. اصلاً ... دیدن ادامه ›› نمی‌تونم درک کنم که چه‌جوری اون عروسک‌ها رو اونقدر قشنگ به حرکت درمی‌آوردن.
طراحی صحنه خوب بود. حس خوبی به آدم منتقل می‌کرد.

موسیقی کار عالی بود. کاملاً تاثیرگذار و متناسب با اجرا.
صداها عالی بود. صدای همایون شجریان و محمد معتمدی...
صدای این هر دو عزیز فوق‌العاده‌ست. ولی امشب کاملاً فرق صدای شجریان و معتمدی مشخص بود. صدای همایون شجریان یه لطافت خاصی داره. یه نرمی خاصی داره... اصلاً صداش آدم رو عاشق می‌کنه. من امشب داشتم حس می‌کردم که دارم عاشق شمس می‌شم. دلیل اصلیش هم صدای همایون شجریان بود.

از همه این‌ها بگذریم، داستان عشق شمس و مولانا عجیب جذابه. کلاً مولوی آدم خاصی بوده. عجیب بوده. ولی مهمترین چیز برای من این بود که عاشق بود. مولوی بدجوری عاشق بود. من عاشق این عشق مولوی‌ام.
اشعار مولوی زیباست. فوق‌العاده‌ست. شنیدن این اشعار با صدای این دو خواننده خوب واقعاً لذت‌بخش بود...

داستان عشق برام جذابه. عشقی ورای عقل و منطق. عشقی بدون حساب و کتاب.
نمی‌دونم چنین عشقی تو این دوره زمونه می‌تونه وجود داشته باشه یا نه...
من که دوست دارم وجود داشته باشه!

حرف آخر؛
من امشب برای چندصدمین بار حسرت خوردم که چرا اینقدر نسبت به شعرا و عرفای قدیم غافلم. چرا من کتاب‌های مولوی، سعدی، حافظ، فردوسی و خیلی‌های دیگه رو نخوندم یا کامل نخوندم. چرا این همه سرم رو شلوغ کردم که وقت ندارم بشینم مثنوی مولوی رو بخونم.
واقعاً از این بابت متاسفم.
نزدیک بیست سال درس خوندم. هزار چرند و پرند علوم مختلف رو خوندم که مثلاً مهندس بشم، ولی شاهنامه فردوسی رو نخوندم. دیوان حافظ رو نخوندم. و...

نمی‌دونم این همه حساب و کتاب به چه دردمون می‌خوره... وقتی هنوز یه عاشقیت ساده رو هم بلد نیستیم.
آقای آبایی قرار نبود شما برید یه اجرای خوب ببینید ، اینقدر خودتون رو بازخواست بکنیدا.
ما راضی نیستیم ...
)
چقدر خوب نوشتید : هنوز یه عاشقیت ساده بلد نیستم.

یکی از اساتیدی که داشتم ، سالها پیش که تازه شروعِ قرار های کافی شاپی برای وقت گذرانی و ....مد شده بود.
به من گفت : عوض شدیم ... دیدن ادامه ›› ، عوض شدید.
حرف ها شده پشت میزهای کافی شاپی برای رسیدن به هدفی دمه دستی.
زمان ما برای یک ابراز احساس میگشتیم دنبال هزار و یک کلمه و زیر و رو میکردیم بلکن کلمه ایی در خور و حد و اندازه فرد مورد علاقمون پیدا کنیم ...
شعر ، متن ، کتاب میخوندیم تا بهش بگیم بهت علاقه مندیم.
و این راه، هم عشقی فراتر رو پدید میاورد هم نرسیدن و رسیدن به یارمون نمیشد هدف میشد انگیزه.
اما الان شده قربون صدقه های عروسکی و استفاده چ و پ و گ و ژ که نشان بدیم اصیل حرف میزنیم.

آره واقعا سالهاست عاشقیت ساده را هم بلد نیستیم،
عاشق خلق و خالق خودمان هم نیستیم چه برسد به ...
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
میدونستم که دوست خواهی داشت :)
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
آره مارال عزیز... خیلی دوست داشتم! :)
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید