در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود آبایی | درباره نمایش هیولا خوانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:11:51
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هیولاخوانی

من امشب این نمایش رو دیدم. بعد از تموم شدن نمایش یا حتی قبل از تموم شدنش، حس بدی نسبت بهش داشتم. یعنی اصلاً دوستش نداشتم...

به چند دلیل؛
مهمترین دلیلش این بود که باز هم از جناب یعقوبی یک کار تکراری با موضوعی تکراری و با حرف‌هایی تکراری دیدم.
آیا این نمایش، نسبت به «یک دقیقه سکوت» یا «نوشتن در تاریکی»، حرف جدیدتری داشت؟
آیا موضوعی فراتر از اون موضوعات گفته شد؟
موضوع همه‌ی این نمایش‌نامه‌ها یک چیز بود: به‌طور کلی، خفقان!

دلیل دیگه از حس بد من نسبت ... دیدن ادامه ›› به این نمایش، سیاه‌نمایی بیش‌ازحد مساله بود که کاملاً توی ذوق می‌زد. راستش من زمان دیدن این نمایش یاد فیلم «سنگسار ثریا» افتادم. فیلمی که به شدت ازش متنفرم؛ و سیاه‌نمایی محض و تا حدی کذب در مورد یک مساله در ایران بود...

من با کلیت مساله مشکل ندارم و حتی طرفدار چنین حرف‌هایی هم هستم.
کسی هست که از سانسور و خفقان خوشش بیاد؟

طبیعتاً من هم از سانسور بیزارم. من هم از خفه‌ کردن هر تفکر مخالفی در نطفه بیزارم. من هم با تفکرات عصر جاهلیت مشکل دارم. من هم از همین تفکرات جاهلانه ضربه خوردم. من هم عقده‌ی حرف‌های فروخورده‌م رو دارم. من هم مثل بقیه‌ی مردم این کشور در یک خفقان خاموش به سر می‌برم.
سانسور کردن تفکرات، کاری جاهلانه‌ست. کاری برای دوران عصر جاهلیت...


من نمی‌دونم که دقیقاً جناب یعقوبی چرا اینقدر روی این مساله پافشاری داره. من هیچی در این مورد نمی‌دونم. ولی به نظرم با نوشتن چنین نمایشنامه‌هایی و یا اجرای اون‌ها به آرامش می‌رسه. (می‌دونم که این نمایشنامه نوشته‌ی خانم نغمه ثمینی هست، ولی به نظرم ایشون از روی دست جناب یعقوبی این نمایشنامه‌ رو نوشتن)... نمی‌دونم شاید هم احساس مسئولیت می‌کنه!

من کاری به این کارها ندارم؛
من از حرف‌های تکراری بدم میاد. من از تکرار یک موضوع تکراری بدم میاد.

مطمئناً این نمایش، از اون نمایش‌هاییه که خیلی‌ها دوستش دارن. چون اصولاً خیلی‌ها از شنیدن حرف‌هایی که توی نمایش زده می‌شه، خوششون میاد. که وای چه حرفی زد! چه‌جوری اجازه دادن چنین حرف‌هایی بزنه! و ... ولی راستش من دیگه گوشم از این حرف‌ها پره. دیگه این حرف‌های تکراری، برام جذاب نیست.

از این حرف‌ها که بگذریم...
به بازی خوب بازیگرها می‌رسیم. به بازی خوب همه‌شون. و مخصوصاً علی سرابی دوست‌داشتنی... که اگه نقشش منفی هم باشه، بازم نمی‌شه دوستش نداشت...

بقیه عناصر اجرا هم برای من کاملاً معمولی بود.


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

گروه همیاری عزیز؛

به بهانه‌ی این نمایش و موضوعش، فقط می‌خواستم یه حرفی باهات داشته باشم.

سانسور عقاید و نظرات دیگران کار خوبی نیست. حتی اگه اون نظر بر خلاف میل شما یا دیگران باشه. هر کسی حق داره نظر خودش رو داشته باشه و همینطور حق داره اون رو بیان کنه. حتی حق داره اون رو با ادبیات خودش هم بیان کنه.
من هم قبول دارم که سانسور بعضی از نظرها اجتنا‌ب‌ناپذیره. من هم قبول دارم که کسی حق نداره در این فضا حرف‌های زشت و رکیک بزنه. و ...
ولی همیاری عزیز شما نظرهایی که حق بودن دارن رو از بین می‌بری. این کار اصلاً خوب نیست.

برای مثال شما "بی‌ارزش خواندن یک نمایش" رو توهین می‌دونید و این نظر رو حذف می‌کنید. واقعاً از نظر شما این حرف، حرف بی‌ادبانه‌ای هست؟
هر کسی حق داره نظر خودش رو داشته باشه. چه درست، چه غلط. دیگران در مورد نظر اون فرد قضاوت می‌کنن که آیا درست بوده یا غلط...

می‌دونم حرف‌های من تکراریه. و می‌دونم جوابی که الان با خوندن این نوشته تو ذهنتون اومده هم تکراریه...
ما هم مدام یک موضوع تکراری رو تکرار می‌کنیم.

[پس چرا به جناب یعقوبی ایراد بگیرم!]

فقط خواستم بدونی سانسور عقاید دیگران کار خوبی نیست.
مداد قرمز الان دست شماست. مواظب باشید!

این صراحت بیانتون رو دوست دارم ولی اگه این کارو بدون هیچ پیش فرضی از یعقوبی می دیدید بازم دوست نداشتین؟!
۲۹ خرداد ۱۳۹۳
جناب ابرشیر؛

من به شما پیشنهاد میکنم اگر شیفته‌ی کارگردان یا نویسنده‌ای هستید در بحثی شرکت نکنید.

طعنه‌ها و کنایه‌های شما و نوع مسخره‌گون حرف زدنتون رو اصلا نمی‌پسندم.
و اینکه من نمی‌تونم در مورد همه چیز براتون توضیح بدم.

شخصیت ... دیدن ادامه ›› متزلزل و زن‌گونه: این دو صفت مستقل از هم هستن و ربطی به هم ندارن. طبیعتاً شما هم می‌دونید که شخصیت زنانه داشتن برای یک مرد عیب و بیماری به حساب میاد. البته شاید هم ندونید...

جناب ابرشیر من شیفتگی شما نسبت به محمد یعقوبی و یا نغمه ثمینی رو مشاهده میکنم. و میبینم که طاقت ندارید کسی حتی ذره‌ای بر خلاف میل شما نسبت به این عزیزان حرفی بزنه. این موارد در کامنتهای شما زیر نقدهای دوستان کاملا مشهوده...

من ترجیح میدم دیگه با شما در این مورد بحثی نکنم. چون آخر این بحث بن‌بسته. وقتی شیفتگی شما بر تفکرتون غالب شده.

باقی بقایتان.
۰۱ تیر ۱۳۹۳
آقای آبایی من هم موافقم که این بحث تبدیل به دورباطلی شده و ادامه آن ابتر است.
قبل از خداحافظی بگذارید اشاره کنم به 2مسئله
1- اخلاقیات(اصول) نقد اثر هنری باید رعایت شود...من اگر شیفتگی هم داشته باشم(که ندارم) حق خود می دانم درباره اثر هنری یا خالق آن که ممکن است شیفته اش !!!هم باشم در چارچوب خود اثر و نه حاشیه های بی ربط بنویسم..در غیر این صورت چرا باید بیایم در یک عرصه فرهنگی با فکر ابراز نظر کنم؟...فقط کافی است به نوشته هایتان نگاهی دوباره بیاندازید...نفرت و خشم و عصبیت شخصی بدون اینکه نقدتون در چارچوب متن و کارگردانی باشد به کلی گویی ها و حاشیه های زرد ... دیدن ادامه ›› خلاصه شده.
(شخصا اگر به عملکرد هنرمندی و یا وابستگی اش شک دارم به دیدن کارش نمی روم و درباره اثراش بحثی نمی کنم.)
2- شخصیت زنانه را برای مرد عیب و بیماری می دانید.شخصیت زنانه داشتن چیست؟ آیا تزلزل داشتن و ترس داشتن را صفات و خصلتهای ذاتی زنانه تلقی می کنید که همه آنرا در غالب شخصیت مردنویسنده منفور میدانید؟ خصوصیات زنانه فرض شده از دیدگاه شما برای یک مرد توهین به ساحت مقدس مرد!!است؟
دوست عزیز این نوع نگاه یک نمونه تمام و کمال از نگاه ضدزن و سکسیستی است. و متاسفانه نگاه بسیاری از افراد یک جامعه مردسالار است .اما در ادبیات شما لابد نگاه مردسالارانه نابرابری تلقی نمی شود!!!!چرا صفات منفی را زنانه تلقی می کنید؟ انسان ها بر حسب شرایط متغییر شخصیت ها و صفاتی گوناگونی بروز می دهند منتسب کردن خصوصیات و صفاتی به یک جنس خاص به صورت صرف و مطلق ناشی از یک ذهنیت مردسالار نابرابر و ذاتگرا است..(خشکسالی و دروغ یعقوبی را به دلیل القا همین نگاه دوست ندارم )
امیدوارم در بحث های دیگر تحمل ها بالاتر و بحث ها در چارچوب نقد اصولی تر پیش برود
۰۱ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید