دهلیز
من دیروز این فیلم رو دیدم. و از این کار راضیم.
به نظر من «دهلیز» یکی از شریفترین فیلمهایی بود من تا به حال دیدم. فیلمی که بدون هیچ ادعایی ساخته شد و الان داره پخش میشه. تو این فیلم آرامش خاصی وجود داره. یا بهتر بگم، خودِ فیلم آرامش خاصی داره. با اینکه موضوع فیلم بسیار موضوع سنگین، پیچیده، غمناک و حتی ملتهبی بود...
«دهلیز» یه روایت از یه اتفاقِ تلخ بود. فقط یه روایت... و همین بهترین ویژگی این فیلمه. توی این فیلم هیچ قضاوتی انجام نشده. اصراری و یا حتی اشارهای به جانبداری از طرفی وجود نداره. این فیلم حق رو به کسی نمیده، در عین حالی که به همه حق میده. زیبایی این فیلم اینه که هیچ نظری رو تحمیل نمیکنه به مخاطب... و این یعنی احترام
... دیدن ادامه ››
به مخاطب!
این فیلم حتی سعی نمیکنه احساسات مخاطبش رو جریحهدار کنه، زور نمیزنه که گریهی مخاطبش رو در بیاره... و این کار خیلی قابلاحترامه.
این فیلم هیچ حرفی نمیزنه. هیچ چیزی نمیگه. فقط چند روز از یه زندگی رو نشون میده. فقط زندگی یه سری افراد رو توی اون چند روز نشون میده... بدون اینکه کوچیکترین دخالتی بکنه.
الان زمانی که دارم در مورد «دهلیز» فکر میکنم، اصلا حس نمیکنم که دیروز من یه "فیلم" دیدم. من دیروز یه "زندگی" رو دیدم. توی این فیلم، من هیچ حرکت خاصی از نوع فیلمبرداری، کارگردانی و غیره ندیدم. انگار دیروز من تو سینما نبودم اصلا... و به نظر من، این بزرگترین هنرِ کارگردانِ کار بود.
بازی بازیگرهای این فیلم عالی بود. همهی بازیگرها به بهترین شکلِ ممکن بازی کردن، همهی بازیها باورپذیر بودن. نمیدونم این رو به حساب شعیبی بذارم که خیلی خوب تونست از بازیگرهاش بازی بگیره، یا به حساب سرابی بذارم که خیلی خوب تونست همه رو با هم هماهنگ کنه، یا به حساب خود بازیگرها... من به حساب همهشون میذارم!
نمیتونم در مورد بازیها توی این فیلم چیزی بگم و در مورد رضا عطاران چیزی نگم.
به بازی عطاران باید بطور ویژهای نگاه کرد. که توی این فیلم بینظیر بود. عطاران توی این فیلم کاملا پدر بود، و کاملا درد و غم رو میتونستی توی تکتک نگاههاش ببینی. چشمهای عطاران توی این فیلم پر از حرف بود. همهچیز رو میشد از توی نگاههاش فهمید، زمانی که به پسرش و دلتنگیش فکر میکرد، و غمگین میشد... وقتی پسرش باهاش حرف میزد و صداش میکرد بابا، و شاد میشد... و وقتی خجالت میکشید، وقتی که اون مرد هُلِش داد و اون نتونست هیچ حرفی بزنه و جلوی پسرش خجالت کشید...
عطاران توی این فیلم بینظیر بود.
نمیدونم چرا دارم اینقدر از این فیلم تعریف میکنم، دیروز که از سینما اومدم بیرون، از فیلم راضی بودم ولی نه اینکه اینقدر هم تعریف کنم... ولی امروز که زمان گذشت و دارم به این فیلم فکر میکنم میبینم که این فیلم خیلی قابلاحترامه. و همینطور که بیشتر فکر میکنم بیشتر لذت میبرم از این فیلم.
حرف آخر:
من برای «دهلیز» احترام زیادی قائلم. و امیدوارم کارگردانِ کار، بهروز شعیبی، همینطور راهشو ادامه بده!
**************************************
نه!
هرگز شب را باور نکردم،
چرا که در فراسوهای دهلیزش،
به امید دریچهای دل بسته بودم...
(شاملو)