راکب
دیشب به دعوت یکی از دوستام رفتم این نمایش رو دیدم. شاید بشه گفت که رغبت چندانی هم نداشتم که برم ببینمش. ولی به هر حال رفتم و دیدم و متحیر شدم و لذت بردم و حالم بهتر شد و برگشتم...
چند وقتی بود که به خاطر حال روحی نامساعدم و حس نفرتی که به مردم پیدا کرده بودم، با خودم قرار گذاشته بودم که دیگه تئاتر و سینما یا هر جای دیگهای که آدما جمع میشن نرم، چون نمیتونم رفتار بدشون رو تحمل کنم...
ولی دیروز بخاطر دعوت یه دوست عزیز رفتم و این نمایش رو دیدم.
از همون اول لذت بردم تا آخرش. از بازیهای خوب بازیگرا. از صحنهی نمایش زیبا. و به شدت از موسیقی فوقالعادهی این نمایش لذت بردم. موضوع نمایش رو هم دوست داشتم. جالب بود. وقتی از سالن نمایش اومدم بیرون داشتم فکر میکردم شاید منم اسیر راکبهایی شدم. نمیدونم. شاید واقعا اینطوری
... دیدن ادامه ››
شده باشم...
در کل بعد از مدتها دوباره از تئاتر لذت بردم. بعد از مدتها این تئاتر حالمو حداقل برای یه شب خوب کرد. واقعا ممنونم از دستاندرکاران این نمایش که علاوه بر ارائهی یک نمایش خیلی خوب، بعد از نمایش هم رفتار خیلی پسندیدهای با تماشاگرا داشتن... با وجود اینکه همشون از خستگی خیس عرق بودن، ولی بسیار صبورانه با تماشاگرا برخورد میکردن و باهاشون حرف میزدن.
خدا حفظشون کنه!