در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود آبایی | درباره نمایش نام همه مصلوبان عیسی است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:29:18
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نام همه مصلوبان عیسی است.

من این تئاتر رو دوست نداشتم.
امشب رفتم و این تئاتر رو دیدم. از اینکه این کار رو کردم راضی نیستم. به نظر من تئاتر خوبی نبود و نتونست من رو راضی کنه، حداقل در این حد که بگم خب سرم رو گرم کرد. نه، برای من در این حد هم نبود.

موضوع کلی این تئاتر شاید موضوع خوبی بود ولی اصلا پرداخت نشده بود. به همین علت موضوعی کاملا سطحی و بدون هیچ عمقی به نظر می‌اومد. شاید این تئاتر می‌خواست که حرفایی هم بزنه، ولی خب نمی‌تونست، چون روش کار نشده بود. ریتم داستان بسیار کُند و خسته‌کننده بود. با اینکه مدت این نمایش زیاد نبود ولی در طول نمایش خسته شدم، و دوست داشتم زودتر تموم بشه. هیچ شخصیت‌پردازی‌ای در این داستان صورت نگرفته بود. و حتی چند به‌اصطلاح شخصیتی که در طول نمایش حاضر شدن کاملا اضافی بودن، و اصلا ضرورتی به حضور آنها دیده نمی‌شد.

بازی بازیگرها هم معمولی بود. یعنی کاری هم نمی‌تونستن انجام بِدَن. اصلا نقش‌ها ظرفیتی ... دیدن ادامه ›› برای یه نقش‌آفرینی خوب نداشتن.

و از همه بدتر، فیلم‌هایی که در طول نمایش پخش می‌شد، بود. من که اصلا نمی‌تونم با چنین کاری توی یه تئاتر ارتباط برقرار کنم. به نظر من اگه یه تئاتر، تئاترِ قوی‌ای باشه نیازی نداره از سینما کمک بگیره. این بدترین کار ممکنه، که در طول یه تئاتر قسمتهایی از یه فیلم رو پخش کنن. حالا اگه تئاترِ مستند باشه اشکالی نداره، ولی توی یه تئاترِ غیرمستند، این کار خیلی بد و ناخوشاینده، و اُبُهت تئاتر رو از بین می‌بره...
و بدترین شکل این کار هم، در صحنه‌ی پایانی این نمایش صورت گرفت... زمانی که بعد از صحنه‌ای احساسی، قسمتی از یک فیلم پخش شد و در انتها «The End»... این بدترین کارِ ممکن بود!
در طول این نمایش همیشه صدای ریزی از صحبت‌کردن و صدای فیلم و شلیک گلوله و غیره به عنوان پس‌زمینه‌ی کار شنیده می‌شد، که برای من بسیار آزاردهنده بود.

فقط یه چیز تو این تئاتر برام جالب بود و اونم اسمِ این نمایش بود...
که جواب سوالیه که در آخرین صحنه، مریم مجد می‌پرسه...
کسی میدونه اسم ناصری چی بود؟

حرف آخر؛
اگه این نمایش کار یه گروه جوون بود که تازه این کار رو شروع کرده بودن، شاید می‌گفتم که فقط «دیدم»، ولی این کار، کارِ ایوب آقاخانی بود - که من خییییییییییییلی دوستش دارم- ، پس مجبورم بگم که «دوست نداشتم». چون از ایوب آقاخانی خیلی بیشتر از این انتظار داشتم.
همیشه وقتی اسمِ ایوب آقاخانی می‌اومد با خودم می‌گفتم که خب حتما من باید برم و تئاترش رو ببینم...
ولی بعد از دیدن این تئاتر، دیگه تردید خواهم داشت. حتما دیگه مثلِ قبل فکر نخواهم کرد.


امیدوارم دیگه همچین کارهایی و در این سطح از ایوب آقاخانی نبینیم!