در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود آبایی | درباره نمایش پسران آفتاب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:38:12
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پسران آفتاب
دیشب بازم این افتخار نصیب من شد که به همراه بعضی از دوستان تیوالی این تئاتر رو ببینم. شب خوبی بود. خوش گذشت. و ...

از تماشای این تئاتر راضیم. به نظرم تئاتر نسبتا خوبی بود. یه تئاتر طنزگونه، که می‌تونست آدم رو بخندونه... یه تئاتری که بیشتر از هر چیزی مدیون بازیگرهای خوبش بود...
بازی بازیگرهای این نمایش خیلی خوب و بی‌نقص از آب در اومد. بازی سیامک صفری و فرزین صابونی خیلی خوب بود. ولی بازی جواد عزتی بدون‌شک عالی بود. به نظر من وزنه‌ی اصلی این نمایش بازی پرانرژی و خوب جواد عزتی بود...
شاید اگه این نمایش رو چند نفر بازیگر معمولی اجرا می‌کردن، زیاد دیدنی نبود... شاید حتی فقط باید تحمل می‌کردیم...

به نظر من این نمایش، نمایشی نبود که به‌خودی‌خود خوب باشه... این نمایش رو بازیگرهاش خوب کردن... بازیگری مثل جواد عزتی خود‌به‌خود به آدم ... دیدن ادامه ›› انرژیِ مثبت منتقل می‌کنه (البته شاید به این دلیل که من این آدم را بسیار دوست می‌دارم)، ولی شاید یه بازیگر جوونی که تازه کار رو شروع کرده این قابلیت رو نداشته باشه...
البته من خودم به شخصه، با این دید به تئاتر نگاه نمی‌کنم که حتما باید بازیگر معروف داشته و این چیزها... ولی وقتی یه نمایش خودش چیز خاصی برای گفتن نداره، آدم مجبوره به خاطر بازی بازیگرهاش باهاش کنار بیاد... یه تئاتر قوی که نیازی به بازیگر معروف و ... نداره!

به غیر از بازی‌ها...
آهنگ‌هایی که پخش می‌شد رو دوست داشتم، باحال بودن.
فضای خونه‌ی یه آدمِ تنها رو دوست داشتم.
لجبازی‌های پیرمردها خوب بود.
مدتِ نمایش خوب بود، چون از بازی‌ها راضی بودم.
صدای تلویزیون اول نمایش رو مخم بود، خوب نبود.

و در آخر...
شاید غمی هم در نمایش بود. آدم‌هایی که یه زمانی دیده می‌شدن، ولی دیگه دیده نمی‌شن. دیگه مهم نیستن. دیگه کسی کاری به کارشون نداره...
فقط اونقدری مهم هستن که هر چند وقت یه بار، خبرِ مرگ یکیشون رو تو مجله چاپ می‌کنن، که فلانی هم مُرد...
دردِ فراموش‌شدن بد دردیه!

موافقم :)
۲۰ تیر ۱۳۹۲
بهرنگ ؛
من تو نظرات هم گفتم... شاید خود تئاتر آنچنان چیز خاصی نبود... ولی بازی بازیگرهاش رو دوست داشتم... مخصوصا جواد عزتی که به خودی خود داشت به من انرِِزی مثبت منتقل میکرد! نمیدونم چرا!! :) ;)
در مورد اون اتفاق هم... اعصاب به هم ریخته و این اعتراض که "چرا من باید تو هوایی نفس بکشم که این چنین افرادی هم نفس میکشن" تو ذهنم باقی موند!

سید علیرضا معصومی ؛
ممنونم علیرضا جان. هم بخاطر اینکه نظرمو خوندی و هم بخاطر اینکه موافقی!!! :)
۲۰ تیر ۱۳۹۲
سخت نگیر مسعود. تو این هوا همه جور آدمی نفس میکشن، هرچی بیشتر بهش فکر کنی و اجازه بدی اعصابتو خورد کنن، این هوای مسمومو بیشتر به ریه هات میفرستی، و بیشتر به سرفه میفتی.
۲۰ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید