خیلی من نمایش رو دوست داشتم.
چقدر بازی آنیش رو دوست داشتم و چندین بار وسط اجرا دلم میخواست برم و بغلش کنم
فقط نتونستم با انتهای نمایش و اومدن
... دیدن ادامه ››
دلقک ها ارتباط برقرار کنم.کاش نمایش در انتها با دیالوگ بین آنیش و سازنده ش تمام میشد.و حتی قبل از صدای سازنده.
در کل خسته نباشید میگم.
و
دیالوگ ابتدایی که : "بالاخره یه روزی شانس منم میزنه و همه چیز درست میشه " خیلی منو متوجه خودش کرد... شانس قرار نیست چیزی رو تو زندگی ما درست کنه وقتی همه جوره داریم غلط میریم:)
و البته اون تیکه ی مربوط به سگ های سورتمه که "فقط سگ سورتمه جلوش رو تمیز و سفید میبینه،سگ های پشتی فقط کون سگ جلویی رو میبینن اما در نهایت همه شون سورتمه میکشن..." دقیق یادم نیست اما مضمونش تو ذهنم خواهد موند