در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال میناسا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:28:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جانی مارچ، از ژانویه تا مارس، مدت زمان کوتاهی که پسربچه‌اش زندگی کرد و هرگز نفهمید بهترین لحظه‌ی زندگی، لحظه‌ی مرگ است.
پرتقال‌های کال، داستانِ کارآگاهیِ بدونِ کارآگاهی‌ست که نه تنها هر لحظه غافلگیرت می‌کند، تا به انتها، بلکه در حینِ این غافلگیری‌های پُشتِ هم، با هر جمله ـ‌که به جرأت می‌توانم بگویم تک‌تکِ دیالوگها جملاتی‌اند عمیق و پُرمعنا- تو را با خودت مواجه می‌کند، خودِ خودت، نه با دنیای بیرون؛ با دنیای درونت. هرچند در دنیای امروز آنقدر سطحی و راحت‌طلب شده‌ایم که «شنیدن» و دقّت کردن به تک‌تکِ جمله‌ها و فکر کردن به آن‌ها کارِ خیلی سختی‌ست. و انگار فقط شوخی‌های دمِ دستی و تکراری‌ست که ما را به خنده می‌اندازد، حال آن‌که این نمایشِ کمدیِ سیاه پُر است از دیالوگ‌های واقعاََ طنزآمیز؛
آن‌جا که ناشر به مترجم می‌گوید: «چرا نتونستی؟» و مترجم می‌گوید: «نمی‌دونم.»، ناشر در جواب می‌گوید: «خوبه، فکر کنم داریم نزدیک می‌شیم.»
یا مثلاََ: «مرگ واسه آدم خوبه، نه کلسترول داره، نه قند، نه نمک، نه چربی.»
یا پیغامگیرِ نویسنده: «نویسنده‌ی مورد نظر در حالِ حاضر مشغولِ نوشتنِ رمانش است و به هیچ گفت‌و‌گویی پاسخ نمی‌دهد.»
یا: «بودا حتّی ایمیلش رو هم چک نکرد، این‌جوری بود ... دیدن ادامه ›› که شد بودا.»

غافلگیری‌ها:
یکم. مأموریت کشتن یک نویسنده (جانی مارچ).
دوم. اقامت جانی مارچ در همان هتلی که مترجم همان‌جاست.
سوم. مواجه شدن با جانی مارچی که نه تنها مَرد نیست، بلکه ایرانی هم هست.
چهارم. برملا شدن خیانت احتمالیِ زنِ مترجم به همسرش.
پنجم. مترجم زنش را از هتل بیرون می‌کند!
ششم. اعتراف جانی مارچ به کشتنِ کودک دو‌ ماهه‌اش در حمام و خاک کردنش در باغچه.
هفتم. ناشر که مترجم و کارگزار را مأمور کشتن جانی مارچ کرده، همسرِ اوست و با خواندنِ آخرین رمانِ زنش پی به این اتفاق برده و تلخ‌ترین واقعیتی که با آن روبه‌رو شده این است که همه‌ی این سال‌ها با پسر بچه‌ی دفن شده در باغچه‌اش زندگی می‌کرده!
و در آخر همسرش و خودش را می‌کُشد.

داستانِ پرتقال‌های کال خطِ مشخصی دارد و آن‌قدر در هر صحنه از آگاهی مخاطب جلوتر است که در طول یک ساعت‌ و نیم اجازه‌ی نفس کشیدن هم نمی‌دهد.
سینا‌ آذین (آلفونسین سابینا) نویسنده‌ی نارنجی‌های سبز، پرتقال‌های کال را بسیار رسیده‌تر از آن‌چه تصور می‌کنیم نوشته است.

«ببینم، آدم کُشتن آدم‌و تشنه نمی‌کنه؟ نوشتن که خیلی من‌و گرسنه می‌کنه.»

از تماشای این نمایش خوشحالم. نمایشی که گرچه در آن پای قتلی در میان است و آدم‌ها کشته می‌شوند، امّا این‌همه بوی زندگی می‌دهد.
با پوزش فراوان خانم ثانی گرامی شما نمایش راپورت های دکتر مصدق را دیده‌اید ؟ اگر دید منتظر پاسختان هستم.
۲۶ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی توی خواب می‌فهمی که خوابی، می‌تونه ترسناک باشه؛ چون اون‌وقت به‌خودت جرأت می‌دی که هر‌کاری رو بکنی. من حتّی از این‌هم نمی‌ترسم. فکر می‌کنم این چیزیه که از همه ترسناک‌تره.
متأسفم برای کارگردانی که چنین کاری را به اصطلاح کارگردانی می کند و مورد تشویق مردم قرار میگیرد.
متأسفم برای مردمی که سطح سلیقه و انتظارشان انگار به قعر سیاه چالها فرو افتاده و تشویق می کنند.
متأسفم برای تئاتر کشورم که چنین کاری این اجازه را به خود میدهد که نام تئاتر بر خود نهد.
متأسفم برای فرهنگ و تاریخ کشورم که چه بیرحمانه در این کار به آن توهین شد.
متأسفم برای خودم که در جایی حضور پیدا کردم که ٤٠ دقیقه بی وقفه به شعورم توهین مستقیم شد.
متأسفم برای ده هزار تومانهایی که دور ریخته شد.
متأسفم.
امید رستگار، سیامک قلی زاده، نیلوفر و امیر مسعود این را خواندند
آذرنوش، آرش و الهه الف این را دوست دارند
چقدر متاسفم خانم
پس چرا ما اینقدر دوست داشتیم.
بنظر من یکى از با سوادانه ترین تاترها بود و نظر اقاى پوریا عالمى و اقا مرعشى که روزنامه نگار هستن و با سواد هم هستن همین بود.
احتمالا چشما ها را باید شست.
مطمعنین اوازه خوان طاس و دیدید؟؟؟
مطمعنید حالتون خوب بوده موقع دیدن!!!!
البته هر کى نظرى داره ببخشید توهین نشه.

۲۲ شهریور ۱۳۹۳
البته شما حق دارین که براى هر چیزی دوست دارین متاسف باشین،اما با هیچکدام از موارد مطروحه موافق نیستم چون حقیقت ندارن، به تاریخ و فرهنگ کشور نه تنها توهین نشد بلکه به بهترین شکل پاس داشته شد و از عصاره و نتیجش تقدیر شد، مخاطبانش هم عمدتا از فرهیختگان بودن که سختى اون سالن غیراستانداد رو تحمل میکردن تا این کار قوى و زیبا رو ببینن و این یکی از بهترین ده هزار تمن هایی بود که پرداخت کردم، ،،،(ممکنه شما اصلا با کار ارتباط برقرار نکردین و منظور و مقصودش رو درک نکردین)
۲۳ شهریور ۱۳۹۳
ضمنا چطور شما به این نتیجه رسیدین که سطح سلیقه اون همه تماشاگر راضی به ته چاه افتاده؟یعنى شما ملاک و معیارین؟اگر شما یه کارو نپسندین و بقیه بپسندن به راحتی همه رو ته چاهی خطاب میکنین؟ قضیه خیلی سادست با سلیقه محترم شما جور نبوده اما با سلیقه همه تماشاگران راضیش جور بوده و این اختلاف سلیقست و معنیش این نیست که سلیقه کسی بره تو چاه،،،،!!! ممکنه تو یه نمایش دیگه شما جز اکثریت راضی باشین ،بعد خوبه اقلیت ناراضی سلیق شما رو به قعر چاه بفرسته؟
۲۳ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید