هاروکی موراکامی کتابی داره به اسم "از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم" جا داره بنده به عنوان تماشاچی این تئاتر عرض کنم" از تئاتر که حرف میزنم از چه حرف میزنم".
وقتی خدمت دوستدارن تئاتر سیزیف عرض میکردم تئاتر نیازی به پیشنیاز نداره و تماشاچی همهچیز رو باید از طریق "فرم" از اثر دریافت کنه نه اینکه با مهمات بریم تئاتر ببینیم منظورم دقیقاً همچین چیزی بود.
لازم بود پیش از دیدن نمایش مثلاً کتابهای "عروسک و کوتوله"، "فهم برشت"، "خیابان یک طرفه"، زیباییشناسی انتقادی" و... یا مقالات "اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی"، "تأملاتی دربارهی کافکا" و... رو خونده باشم؟ و یا مثلاً بدونم آسیه لاسیس و بنیامین در 1924 آشنا شدن و اون کمونیست و اهل لتونیا و دستیار برشت بوده و باعث آشنایی برشت و بنیامین بوده و بنیامین بعد از طلاق قصد داشته باهاش ازدواج ولی اون برگشته ریگا و ده سال تو اردوگاه کار اجباری بوده؟ یا بدونم گرشوم شولم با بنیامین در مونیخ آشنا شده؟ و آشناییش با برشت و بقیه که به تفصیل تو نمایش بود؟
نه. واقعاً هیچ نیازی نبود و نیست. چون هر آنچه که نیازه داره کامل به تماشاچی تحویل میشه.
بدیهی منه علاقهمند به فلسفه آلمانی و مکتب فرانکفورت و پیگیریکننده بنیامین و برشت، آدورنو، هابرماس و دیگران لذت زاید الوصف بردم از دیدن
... دیدن ادامه ››
نمایش ولی انصافاً کسانی همراه من بودن (و قطعاً در سالن نمایش) که حتا اسم بنیامین رو هم نشنیده بودن و در انتها، همه اون چیزی رو که باید به شکل یکسان دریافت کردیم (با درجات متفاوتی از معرفت).
اشارات متعدد رو دوستان و علاقهمندان عنوان کردن و تکرار مکرراته گفتنشون. ولی چیزی بیش از همه برای من جذاب بود شباهت کار به مرگ یزدگرد بود به خصوص اون قسمتهایی که ملاحان امکانهای متفاوت آینده رو بررسی کردن و همهاش تو ذهنم بود که چقدر داره شبیه آسیابان و زنش میشه ماجرا و...
درنهایت تشکر ویژه دارم از آقای مراد فرهادپور که انگیزه اصلی ایجاد این نمایش در جناب رضائی راد بودند (جدا از اینکه صنعت ترجمه ایشون و دوست همراه شون، صالح نجفی، صنعتی پر محصول و فوقالعاده است)