«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
1. بالاخره با فیلمی از فرهادی مواجه شدم که اتفاق داستان رو از بیننده پنهان نمیکرد (تصادف زن در جدایی، تجاوز در فروشنده و...) و هرچه بود رو به ما نشون میداد.
2. فیلم یک جدیدی داره که برای من بیش از فوقالعاده است: از همون خنده ابتدایی و ذوقزدگی بچهگانهاش موقع خروج از زندان تا در ادامه خجالت کشیدنهاش و ماخوذ به حیا بودنش و این حرف گوش کن بودنش که حاصل جبر زمانه است والا ژن عصبی ای داره که پسرش ادامه پیدا و کرده و هرازچندی از کنترلش خارج میشه. مردی که خودش رو سادهدلانه میسپاره به سیلاب حوادث و هرکس هرچی بهش میگه رو از سر سادگی تبدیل به نقشه زندگیاش میکنه. هرچی از "کارکتر" بودن جدیدی تو این فیلم بگم کمه و واقعاً فیلم رو یکتنه نگه داشته و جلو میبره.
3. دیگه باید بپذیریم سینمای فرهادی تمیست دروغ و قضاوت و ریا (مثل رفاقتهای کیمیایی و شورش ضدقهرمانهاش) و این به نظر صحیح بگیم این موضوع تکراریه و دیگه قابل ادامه دادن نیست: تا در دنیا دروغ هست و ریا این فیلمها قابل ساختنه.
4. حرکتهای اولیه که بعد از اون دیگه ادامه پیدا نکردن ولی برای من بدجوری اذیت کننده بود: تعقیب کارکترها در مسیرهای طولانی و بدون کات که نه تبدیل به فرم شده بود و نه کارکرد ویژهای در فضاسازی.
5. عاشقانه زوج فیلم اما نقطه تعادل فیلم بود و تونسته بود: اینکه کسی پای کسی وایسه همونطور که اون دیگری پای عقدهاش کاملاً درست و بجا نسشته بود.
درکل اینکه فیلمی بتونه استرس رو در من بیننده ایجاد کنه و با کارکترش همراه حتماً ارزش دیدن داره.