دیشب به تماشای این نمایش نشستم.اگر مرا به عنوان یک مخاطب ، به فیک بودن یا اینکه نمایش را نفهمیده یا از میزان شعور لازم برای فهم این نمایش بهره نمی برم متهم نمی کنید ، باید بگویم که به هیچ عنوان با این کار ارتباط برقرار نکردم و به نظرم نمایش بدی بود.از راه دور نمایش را نمی دیدم که بخواهم به چشمانم شک کنم که شاید اشتباه دیده ام.ردیف یک نشسته بودم.صندلی یک.از شخصیت گربه(ساقی باغ وحش)چیزی نگرفته بودم که بخواهم در حال خودم نباشم.تنها نکته ی تقریبا مثبت نمایش ، بازی موش کور ، تمساح و کمی هم مار بود که نسبت به باقی کاراکترها بهتر بودند و قابل تحمل تر و توانستند کمی لبخند از عزیزان بگیرند.در پایان ، این حرفی که می خواهم بزنم مختص این نمایش نیست و نظری کلی راجع به حال و روز این روزهای فرهنگ و هنر مملکت ماست.دو واژه در هنر ما ، با ربط و بی ربط تکرار می شوند.هر جا که می خواهیم فرار رو به جلو کنیم ، مخاطبان را به نفهمیدن متهم می کنیم و می گوییم کار من پر از نماد و استعاره است یا اینکه فلان اثر سورئال است و در سطح فهم عوام نیست.البته که منظورم با همه ی آثار نیست.برای شما عزیزان آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.