در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مرتضی | درباره فیلم اژدها وارد می شود
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:39:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فیلم رو در جشنواره فجردیدم اما نقدکردن رو بسیار نادرست قلمداد کردم با یک بار دیدن بهتردونستم دراکران یادداشتی بنویسم.
اژدها وارد می شود را باید درچندمورد بررسی قرار داد ودرموردش حرف زد.
اول:خوب وبد بودن فیلمی رو نمی شه درفضای حقیقی وغیرحقیقی داستان وشخصیت ها جستجو کرد.اما ادعا وپافشاری بیش ازحد فیلمساز روی مستند بودن قصه وشخصیت ها ودرواقعیت غیرواقعی رو نمی شه درک کرد.اما اژدها وارد می شود انقدر ضعف داره که نشه درمورد مستند بودن وغیرمستند بودن حرفی زد.هرچند به اصرار کارگردان بر حقیقی بودن...
دوم بحث سینمایی وبصری فیلمه.قصه ای بی سروته.شخصیت هایی بی شباهت به شخصیت وبه شکل تیپ.عقیم در فکر کردن.تصمیم گرفتن وعمل کردن.حتی در عاشق شدن وکشفیات ذهنی....
موسیقی عالی.بازی های تاحدودی خوب وفضاسازی عالی از مکانی تاریخی وجزیره ای زیبا با هنر فیلمبرداری خوب...فیلمساز هرچقدر درقصه گویی وبیان سینمایی عاجز وناتوانه درعوض درشناخت دوربین وگرفتن شات های بی نظیر با کمک فیلمبردار توانا واستفاده مناسب از موسیقی که به فضای فیلم سروشکل بهتری میده وعواملی ... دیدن ادامه ›› حرفه ای...
فیلم با جمله ابتدایی که ادعای واقعیت داره باخودش همراه میکنه وبا شات های زیبا وموسیقی آمیخته راک ومحلی با خودش همراه میکنه.درقصه گویی واستفاده مناسب از دوربین در روایت سینمایی عاجز.حفیظی مامور ساواکی که برای ماموریتی به جزیره فرستاده شده.با اتفاقات مشکوکی مواجه می شه که براش غیرقابل باوره.برای پیداکردن وکشف حقیقت به دونفر دیگر متوسل شده وازشون تقاضای کمک میکنه یک زمین شناس وصدابردار.هیچ عاملی در حفیظی برای کشف حقیقت وجود نداره.هرسه نفر زندگی خودشون رو به خطر می اندازند شهر خود رو رها کرده وکلی هزینه می کنند.اما با چه دلیلی چه پیشینه ای وچه متر ومعیار وعقیده ای؟
بیشتر شبیه فیلم های درجه دو هالیوودی ساخته شده برای گیشه روی اتفاقات مانور داده می شه.چندشخصیت درمواجه با اتفاقات پیش رو که درشکل ظاهری خرافه های مردم بومیست.یکی حفیظی قهرمان ودیگری چارکی ضدقهرمان...
دربعضی نقدهای جشنواره ای ودر اکران بعضی دوستان منتقد با ادعاهای خنده دار سینمای سوررئال وپرداخت به مفاهیم اشاره داشتندوضعف درقصه گویی رو به اون ربط می دادند.اولا در فیلمی با تکیه بر مفاهیم تک تک سکانس ها وشخصیت ها با مفاهیم درارتباطه واین نیاز به یک قصه منسجم رو می طلبه نه در قصه گویی ضعیف وپرداخت مفهومی با دیالوگ وپیچیده گویی ودور زدن با تکیه بر مستند بودن...وتوجه بیش از حدروی موسیقی وپیچیده گویی فقط مخاطب رو به اشتباه بر برداشت میندازه....
کارگردان در مصاحبه ای به ترس از نفهمیده شدن اشاره داره.آقای کارگردان عزیز عدم فهمیده شدن قصه حتی پیچیده به پیشبرد بد داستان توسط نویسنده مربوطه ودرهمان سینمای سوررئال که منتقدین علاقمند به فیلم ادعاش رو دارند ویادداشت های ستایشگری نوشتند نفهمیدن بعضی مخاطبین. یا چندبرداشت از مفاهیم مربوط بزرگترین ضعف های یک نمایش وفیلم محسوب می شه.
عشقی بی دلیل وبی منطق درفیلم شکل داره وفقط با صحبت هاب مستند با زن میانسال وتعاریف دیالوگی که درنامه بین عاشق ومعشوقه دربین بوده می بینیم نه در وجه داستانی دارد نه سینمایی برای خالی نبودن عریضه هم سکانس بدنجات بهنام توسط زن....
در سکانس هایی بازپرس نقش راوی رو بازی میکنه.وظیفه نشون دادن به مخاطب رو داره ودرجایی الماس مشغول درمان چارکی به دیالوگ(به همه چیز میخورد جز چشم پزشک ومکانی که اصلا شبیه مطب چشم پزشکی نبود).آقای فیلمساز این جا سینماست ومخاطب انقدر احمق نیست که در کنار دوربین شما با راوی به یادش بیندازی چه چیزی درسته.وهمچون فیلم های درجه دو تجاری فرصت فکر کردن رو ازمخاطب بگیری وخودت به توصیف سینمایی با دیالوگ بپردازی.اونهم در فیلمی که ادعای مفاهیم وسوررئال داری.درجای دیگری راوی وهمان حفیظی برای نشون دادن دلیل محکم ادعا داره که همه اتفاقات درحالت عادی خرافاته اما چیزی که اون رو ترغیب کرده صحبت های مردمه واین نقل قوله.سوال اینجاست خرافات دیگر مابین مردم دنیا رد وبدل نمی شود ونقل قول نیست؟
فیلمی به توصیف سینمایی با دیالوگ محوری واستفاده موسیقی وفضاسازی وشکل پیشبرد با تکیه بر پیچیده گویی بی دلیل سعی در گول زدن مخاطب ونشون دادن چیزی که نیست....
بحث سوم مفاهیم به کاررفته.زندانی سیاسی محبوس شده در جزیره.قبرستان متجاوزین خارجی که با هرجنازه ای به خروش وزلزله میاد.نشانه هایی از تاریخ سیاسی واجتماعی ایران.مبارزه با جهل وخرافه های عامیانه.کودکی که نشانه آتیه وقشرجوان فارق از جهله.هرشهیدی که به دل خاک رفته وخروش اژدهای اندیشه وآزادی اون مردمه.هنرمندان وموسیقی دانها وکمک هنر در بینش وکشف راز خروش اژدها به جامعه طالب کشف حقیقت کمک میکنه.بازپرس برای کشف حقیقت درکنار همه اینها به خانه اهالی روستا میره.بازنی مرموز آشنا می شه.زن با درخواست کشیدن مواد افیونی سعی درکمک به کشف راز اژدها رو داره.حفیظی بعد از کشیدن مواد ودرحالتی غیرعادی به سمت جای مشخص شده میره وشتری که نماد قوم عرب وناتوان به گوشه ای افتاده رو می کشه.وبا کمک هنرمندان هندی ودو جوان دیگر وزن مرموز ونوشته های زندانی سیاسی اژدها رو کشف میکنه.کودکی به دنیا میاد ودرانتها باکمک زن جهل ونادانی خرافه در غالب الماس پدربزرگ بچه کشته ونابود و به سوی دنیای جدید وآزادی به حرکت می افته.....
اژدهایی که در تهران ودرانتهای فیلم خاموش وبی صدا به خوابی عمیق فرو رفته خیلی خیلی بهتر از اژدهای بیدار شده که با مواد افیونی ونگاه فاشیستی باشه.پس همان بهتر دربیابان های تهران به خواب عمیق فروبره....
درسکانس هایی از نقش های بازی شده بر مستند بودن والیه به کشته شدن پدرخوانده خود وفرزندش اشاره میکنه که درجنگ وبمباران کشته شدند.دیدگاهی عقیم که نه به بدبودن اشاره داشته ونه خوب بودن ونقش بازی با احساسات مخاطب وچنگ به هر تکه ای وپیچیده کردن بی مورد داستان.....
خیلی خوبه که با پیچیده گویی ادعای مستندات وپرداخت مثلا سوررئال فیلمی که سروشکل گیشه داره رو به فیلم جشنواره ای ومفهومی نشون داد.اما فیلم حتی بدتر وعقب تر از فیلم های قبلیه.به قول جواد طوسی شارلاتانیسم روشنفکری

دلم نیومد از فیلم ماهی وگربه حرفی نزنم چون پرداختی سوررئال داره واتفاقا درهمین سینما وباپیچیده گویی داستان رو پیش می بره.سراکران اون فیلم به خاطر ابتدای فیلم اثر رو متوسط دیدم اما به انصاف حیفه از ماهی وگربه وشهرام مکری عزیز در این شکل سینما دربرابر منتقدین حرفی نزد....
نکته جالبی هم که در اکران خیلی به چشم میاد ادعای جدید بودن ومفهومی بودنه ولی دراکران در سینمای بدنه ونه درهنر وتجربه ای که در ادعای فیلم بهش میخوره....
یه نکته جالب درباره همه‌ی منتقدین _ و مخاطبان به اصطلاح حرفه ای _ که فیلم را دیده اند و درباره اش نوشته اند در نظرم درشت می‌آید و آن اعتماد به نفس بالاست.
۱۷ خرداد ۱۳۹۵
کاملا با نقد شما موافقم آقای مرتضی.
جرات نوشتن نقد درست راجع به فیلم دروغ گویی مثل اژدها کم شده متاسفانه.دوستان تیوالی جنبه نقد پذیری خودشون رو بالا ببرن،اگر نقدی به نقد آقای مرتضی دارند بیان کنند ،ضرورتی برای کامنت های بی محنوای ایشان نمیبینم.
مخاطب در این فیلم بیشتر از اینکه جذب داستان شود مرعوب موسیقی و طراحی صحنه فوق العاده اون شده.
فیلم مشخص نیست قرار است در چه راستایی قدم بردارد،مستند؟داستانی؟شبه مستند؟یا تلفیقی از همه و همه.البته که فیلم عقیم از همه ی این داستان هاست.
هربار که اسم این فیلم به گوشم میرسه بلافاصله یاد عبارت جواد طوسی می افتم که گفت : کارگردان قورباغه رو رنگ کرد و جای فولکس فروخت.
۲۲ خرداد ۱۳۹۵
باید به اینگونه فیلم ها آلرژی پیداکرد.درمورد نقدپذیری تئاتر وسینما که هیچ.یکی از بزرگترین عوامل پذیرش نقد درهمین تیوال شرایط نوشتن نقدهاست.درهرنمایش وفیلمی اکثرا نقدهای مثبت نوشته‌می شه.کاربران دیگه به واسطه زیاد بودن تعریف ها جرات نوشتن نقد رو نمی کنن.چون به راحتی مورد هجوم موافقین قرار می گیرن.واژه تعریف یک سوبه جای خودش رو در هنر این مرز وبوم به جای نقد تثبیت کرده....
۲۲ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید