در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مصطفی بیگ محمدی | درباره نمایش پشه ها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:51:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

+ پیشاپیش از دوستان عزیزم در صورت وجود کلمه ای نامناسب (که به ضرورت متن و سوژه به کار رفته است)، پوزش می طلبم.


با یک کمدیِ نه چندان سرراست مواجهیم. هم موقعیتِ کلی اثر و پرسوناژها طنز آلودست(طنز موقعیت) و هم شخصیت پردازی پرسوناژها (از طریق بازی های زبانی و لحنی و بیانی (و خوشبختانه بار طنز اثر کمتر به دوش دیالوگهاست.
نمایش 2 پرسوناژ دارد. یکی شخصیتی عصبی، جدی و هدفمند است و دیگری شخصی شوخ و تاحدی ملنگ و فراموشکار. هرچه اولی در هدفش به ظاهر جدی و ساعیست، آن یکی (به طرزی ناخواسته) بی خیال و در حال و هوای خودش است و موتور محرکه ی طنزِ اثر همین تضاد حاصل از کنارهم قرار گرفتن این دوشخصیت است و البته هر شخصیت هم به نوبه خودش و در درونِ موقعیت خودش حامل این تضاد است. مثلا هرچه شخصیت اول در کارش جدیست، در مقابل خودِ هدفش (تهیه 20 کیلو پشه برای بدست آوردن پولی هنگفت!!!) و راههای دسترسیِ به این هدف (یکیش: دام گذاشتن برای پشه ها با تبدیل خانه به مستراح! :)) ) جفنگ و نقض غرض است و این تضاد مولد صحنه هایی ... دیدن ادامه ›› مضحک و خنده دار شده است. البته این ساختار و چیدمانِ طنز آمیز روشی موفق و امتحان پس داده است. یکی از مشهورترین نمونه های چنین موقعیت خنده داری فیلم های لورل-هاردی ست. هاردیِ جدی و ظاهرا موجه و معقول و باهوش که همیشه ناموفق است و در مقابل لورل ملنگ و شوخ و نامعمول که در عمل بسیار موفقتر از هاردیست.

همانطور که از اسم نمایش بر می آید "پشه" (در واقع "تلاش برای شکار پشه") تم اصلی و پیش برنده داستان است و اصلی ترین ایده پی آمدِ این سوژه بکر، کثافتبار بودن فضای وقوع داستان است. به حدی که به نظر می رسد از اواسط داستان به بعد به کثافت کشیده شدن فضای خانه و تمام سوراخ و سمبه ها و متعلقاتش از خود یافتن پشه برای شخصیت اول ماجرا، جدی تر می شود و اشباعِ از کثافت به حدی می رسد که دیگر حتی بویش هم حس نمی شود. درست در نقطه مقابل ماجرا، شخصیت ملنگ داستان نسبت به کلمه ی (با عرض معذرت) "گُه" حساسیتی در حد ری اکشن ناخواسته ی فیزیکی دارد.
هرچه داستان جلوتر می رود و گره های بیشتری باز می شود و با شخصیت ها و ریزِ داستان بیشتر آشنا می شویم، فضای نمایش جفنگ تر و بی منطق تر می شود. بهترین نمونه برای این نوع فضاهای طنزآلودِ خُل خُلی (نام منتقدِ مبدعِ این اصطلاح رو فراموش کردم!) بسیاری از فیلمهای دهه 60 و 70 گدار است. از "پیرو خله" تا "دسته جدا افتاده". همچنین می توان از بعضی از فیلمهای امیر کاستاریکا همچون "رویای آریزونا" هم یاد کرد. در سینمای ایران هم "کارگران مشغول کارند" مانی حقیقی نمونه خوبی است (تلاش چند آدم الکی خوش و تا حدی پولدار برای از جا کندنِ سنگی بزرگ). خبر ندارم که سیاوش به عنوان نویسنده کار به این نمونه ها توجه داشته یا نه ولی هرچه هست تلاش چشمگیر و موفقی در پی ریزی و خلق این نوع فضا در طول کل نمایش داشته. در این نمایش نیز ایده ی پولدارشدن از طریق صید پشه چنان پوچ و ابزورد (نه لزوما به آن معنای خاص تئاتری!) است که هرگونه تلاش جدی و صادقانه برای رسیدن به این هدف خود نیز پوچ و جفنگ و مولد طنز است و انتخاب سوژه مناسب از طرف نویسنده یکی از مهمترین دلایل موفقیت این نمایش است.
کارگردانی اثر پر است از خلاقیت های بصری و اجرایی. از ری اکشن متناسبی که برای واکنش نفر دوم به کلمه "گُه" گرفته تا طراحی صحنه ساده ولی کارآمد و نیز لباس (پیژامه و زیرپیراهن). سکانس تنبیه و تذکار اهمیت "کثافت" از طرف شخص اول به دوم هم جزو ایده های خوب و به یادماندنی بود. تعدد استفاده از ایده "حرکت آهسته" از طراوتش کاسته بود ولی در سکانس ورود شخصیت مگس به ماجرا و ترکیب ری اکشن های وی در برابر تلاش های اسلوموشن وار شخصیت مشنگ، این ایده به شکل خوبی به بار نشسته بود.
ولی اوج موفقیت کارگردان اثر در تبدیل سوژه های نوشتاری به ایده هایی نمایش با بهره بردن از پتانسیلهای دنیای نمایش، به سکانس معرفی خریدار "20 کیلو پشه" بر می گردد. اینکه با یک افکت صوتیِ ساده و البته اجرای هماهنگ و تمیز از طرف بازیگر به معرفی یک شخصیت بپردازید نشان از هوش و خلاقیت کارگردان دارد. سکانس نهایی اثر هم که رقص رویاییِ شخصیت مشنگ با رفیقش مگس است، از صحنه های به یادماندنی اثر بود.
دو بازیگر اصلی کار هم بسیار هماهنگ، حرفه ای و روان به ایفای نقش پرداختند که هم نشان از تمرین و جدیتشان بود و هم درک درستی که از فضای نمایش داشتند. ضمنا واکنش های خوبی هم در مقابل اتفاقات پیش بینی نشده داشتند. به عنوان مثال در صحنه ای که قرار است برای شکار پشه ها از نیزه استفاده شود(بازهم از آن سوژه های درخشان کار) سرنیزه شکسته و از بدنه اش جدا می شود که بازیگر شخصیت اول به خوبی از همان سرنیزه در جهت انتقال ایده استفاده می کند و جالب اینکه شخصیت دوم نیز در صحنه ی بامزه قطع شدن انگشتش برای لحظه ای از این سرنیزه به جای بندِ قطع شده انگشتش استفاده می کند.

در مجموع کار دوست داشتنی و خلاقانه ای بود. با سپاس از همه عوامل نمایش
تکمیلش کردی :)
۲۰ اسفند ۱۳۹۲
سیاوش جان اگه لینک دانلود "کارگران مشغول کارند" رو که "شاهین باقری" گذاشته ندیدی، اینم لینکش :

http://uptobox.com/lnf1sf2nwmv3
۲۳ فروردین ۱۳۹۳
مرسی مصطفی جان :)
۲۳ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید