در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال رسول پیکانی | درباره نمایش نمایشنامه خوانی شب سال نو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:32:56
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
(در ابتدا ، تا محمد رحمانیان ، این بهار دلنشین سوی چمن آمد ، به خود گفتم هیچ غمی نیست اگر دو ساعت تمام می بایستی در سالن بایستی.زیرا که تو "شاهد" گلباران شدن کلبه ی ویران تئاتر هستی.)
×××××××
"مدرنیته در خدمت سنت"؟
بحث مدرنیته و سنت از سالیان سال قبل به شکل های مختلف دست مایه ی بسیاری از نمایش نویسان بزرگ تاریخ ایران شده و یکی از دغدغه های نویسندگان و روشنفکران ایرانی بوده و هست. این بار نیز این بحث را از زاویه دید محمد رحمانیان عزیز دیدیم. کسی که چند سالی ما را تنها گذاشت و دلمان عجیب برای او غنج می زد.
محمد رحمانیان عزیز از همان بدو ورود شمشیر خود را از رو می بندد و نوید یک نمایش با رنگ و بوی سیاسی ، اجتماعی می دهد.او به عنوان راوی در ابتدا می گوید ، نمایش در خانه ای می گذرد که "روزی منزلت و ارج و قربی داشته و امروز آن را از دست داده است." روزهایی که خانواده ها در شب سال نو ، با هزاران شوق و ذوق ، کدورت ها را بر پا دری جا می گذاشتند و دور سفره ی گل گلیِ مادربزرگ جمع می شدند و سبزی پلو با ماهی می خوردند. اما آن روزها رفته ، دیگر زیرخاکی و عتیق شده و در گنجه ها می توان آن ها را یافت ، در عکس های سیاه و سفیدِ کهنه ی زرد و رنگ و رو رفته. و اکنون جای خود را به فیس بوک و صیغه دات کام داده است. دیگر خبری از صفا و صمیمیت ها نیست. هر کس ساز خود را می نوازد و این سازها هم که چیزی جز نواهای غمگینی بر سیم هایشان نمی لغزد.
همانطور که دوست ... دیدن ادامه ›› عزیزمان آقای بهرنگ به این موضوع اشاره کردند. این خانواده ی پر جمعیت و بزرگ ، نمادی از جامعه و یا به طور کلی تر نمادی از کشور است که هر کدام از شخصیت هایش دغدغه های خاص خود را دارند. ماهان (احسان کرمی) دانشجوی ستاره دار و مدرنی است که دوست دختری نوازنده و خواننده دارد که قصد مهاجرت دارد.حاج مرتضی(علی عمرانی) مرد ریاکاری که دائم جا نماز آب می کشد. داوود(اشکان خطیبی) شاعر و شاید نمادی از روشنفکران؟! فاطی اس اس عاشق فیس بوک و چت ، آبجی خانوم(مهتاب نصیرپور) زنی سنتی و نگران و.....همه این آدم ها خانواده ای را تشکیل داده اند که به شکل های مختلف با یکدیگر در تعارض هستند. رحمانیان به طور شگفت آوری توانسته تک تک این شخصیت ها را از دلِ جامعه پایین دست بیرون بکشد و هر کدام را واکاوی و روانشناسی کند.او نه تنها به حرکات و سکنات این گونه افراد واقف بلکه به زبان آن ها نیز مسلط است و از دیالوگ های بی نظیر و تیکه پراکنی های حساب شده ، هر شنونده ای ناخواسته انگشت حیرت بر دهان می گیرد.
با استفاده از دیالوگِ کلیدی که خانم ارسطو به اشتراک گذاشته بودند ، این فکر در ذهن من خطور کرد ؛ شاید ماهان که نمادی از قشر دانشجو است ، نمادی از خودِ رحمانیان نیز باشد. او چند سال پیش ستاره دار شد و از این کشور رفت ولی پنجره ای هر چند کوچک باز شد و خوشبختانه بازگشت و دل حداقل چهارصد نفر را شاد کرد.حرف و سخن درباره این نمایش نامه زیاد است(خاوران، لب دوختن ، خودکشی ، حاج مرتضی ها و....) اما می ترسم که به خاطر نداشتن سواد کافی خطا کنم و فکر شما عزیزان را به بیراهه ببرم.
×××××××
(در آخر ، همه رفتند ، آبجی خانوم مانده و یک دنیا بغض و غم که در سینه دارد. او منتظر است . او بی صبرانه منتظر است که داوود برای شب سال نو به خانه بیاید. اما داوودی وجود ندارد. او خودکشی کرده و دیگر هیچ وقت بر نمی گردد. نمایش نامه خوانی تمام شد و آهنگ تا بهار دلنشین خوانده می شود و همان گونه که اشک از چشمان احسان کرمی و محمد رحمانیان عزیز جاری می شود ، بر گونه های ما نیز اشکی از شوق نقش می بندد.)

بیتا نجاتی (tina2677)
چقدر مشتاق شدم به دیدن این نمایشنامه خوانی و چقدر تاسف خوردم از ندیدنش با خواندن نوشته های تو دوست عزیز ...
۰۳ شهریور ۱۳۹۲
10هزار تومن. اما قدر 100هزار تومن می ارزید. 10برابر "ترانه های قدیمی" بهتر و قوی تر و قوام یافته تر بودش!
۲۷ شهریور ۱۳۹۲
کاملا موافقم آقای عبدالرحیم:)
۲۷ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید