در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال nahid jamshidi | درباره نمایش هیچ کس نبود بیدارمان کند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:05:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب این کارو با دو نفر از دوستام ک من دعوتشون کرده بودم دیدم. من به عشق خانم متخصص، پاوه نژاد و اقایان دهکردی و مولایی رفتم.
البته ک بازیا قوی بود به غیر مال خانم حاتمی ک خیلی چنگی ب دل نمیزد، ی مقدار مبالغه آمیز بود، اداهاشون و حرکاتشون خیلی لطافت ی دختر لوند پولدارو نداشت. ببیشتر شبیه این دخترای پر شور و شر کولی بود.
از بازیا ک بگذریم ک البته کار خانم متخصص در نقش ی پیرزن لر عالی بود!، کل نمایش راستش خیلی تازه نبود. تم داستان ک بارها در سیمای جمهوری اسلامی تکرار شده بود و خیلی چیز تازه ای برای گفتن نداشت. ماجرای مثلث های عشقی و حسادت های عاشق مغلوب و عشق های رمانتیک و متعالی مبارزین چیزی نبود ک تازگی داشته باشه. شکی نیس ک داستانا همه تمای تکراری دارن ولی هنر نویسنده اینه ک تکرار رو اونقدر متفاوت نشون بده ک تازه به نظر برسه.
از تم هم ک بگذریم دیالوگا خیلی طولانی بودن و شعاری. بخصوص دیالوگای عیسی خان ک گاهی وقتا احساس می کردم طفلک آقای دهکردی ممکنه نفس کم بیاره.
شخصیتا همه در نوع خود جذاب بودن-بخصوص نقش دایه سلطان. فقط حیف که برخلاف اول نمایش که با قدرت وارد شد و تا وسطای داستان هم خوب جلو رفت ولی در قسمت پایانی ی دفه کم رنگ شد و تقریبا ناپدید. این شخصیت کامیک رلیف می تونست تا اخر نمایش باشه و کلی به پیشبرد داستان کمک کنه.
نقش سهراب هم ک ی جورایی غافلگیر کننده بود. انتظار نمی رفت ادم بی خاصیت و الکی خوشی مثل اون ی دفه اونقدر تاثیر گذار بشه ک کل روند داستان ... دیدن ادامه ›› رو دست بگیره. اگر نبود حرفای شهرا خاهرش در توجیه و توضیح کاراش اصلا باور پذیر نبود. ب نظرم ی نمایش 90 دقیقه ای اونقدر جا داشت ک شخصیت سهراب خودش معرف خودش باشه ن اینکه دیگری اونو معرفی کنه. البته من شخصیت سهراب رو دوس داشتم. اصولا اقای مولایی این جور نقشا رو (منفی) خیلی خوب کار می کنن.
دکور رو هم دوس داشتم. کم ساده و خیلی پرمعنا. قشنگ ترین ترکیب اکسسوار صحنه با حرکات بازیگرا -به نظر من البته- صحنه خارج شدن خسرو با چمدان پرنورش بود. ایهام قشنگی داشت.
استفاده از چمدان به جای صندلی با اینکه تازه نبود ولی قشنگ بود حس خانه ب دوشی ادما و سرگردانی شون رو خوب القا می کرد.
در اخر اینکه، نمایش خوب بود ولی آدم وقتی ادمای بزرگ رو می بینه انتظار کار بزرگ هم داره. این کار در حد قد و قواره اسم بازیگرای خوبش نبود. وقتی نمایشی رو بر حسب بازیگرا و کارگرادانش انتخاب می کنی و بعد کمتر از انتظارته ی جورایی احساس می کنی کلاه سرت رفته. مطمئنا عوامل نمایش چنین قصدی نداشتن ولی اگر بهتر کار می شد این حس بد در امثال من ایجاد نمیشد!
از همه بازیگرا بخاطر بازی خوبشون تشکر می کنم و امیدوارم کارای بعدی آقای دهکردی قوی تر باشه در حد قد قواره ایشون!
عالی بود حق مطلب رو بخوبی ادا کردید با تک تک جمله هاتون هم نظرم. یادم باشه از این به بعد اول نقد شما رو بخونم و بعد به دیدن نمایشی برم :)
۲۲ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید