چه عمارت با شکوهی است...
یک نمایش دوست داشتنی با بازیهای نسبتا خوب، کورت کوپلر، ژنرال هرمان، مادر و حتی وزیر تبلیغات، شخصیت های نمایش همگی برای
... دیدن ادامه ››
من قابل باور بودند و میتوانستم درکی از آنها پیدا کنم البته با احترام به استثنا آنجلا که خیلی اجرایش را دوست نداشتم.
تئاتر به مثابه امر سیاسی در نظر گرفته میشود و کوپلری که برای حفظ تئاتر و حتی نوعی مبارزه دستان دشمن را میفشارد و از طرف دوستانش به سازشگری متهم میشود، در حالی که اغلب دوستانش کنش دیگری دارند، فرار میکنند، زندان میروند، کشته میشوند و ....
در واقع نویسنده اثر به دنبال آن است که نقش هنرمند در مواقع بحرانهای اجتماعی و سیاسی چیست؟ رابطه قدرت سیاسی و تئاتر چگونه است؟ هنگام تحمیل قدرت آیا مقاومتی وجود دارد؟ مقاومت چگونه باید باشد؟ و ...
در حقیقت رویکرد این نمایش و این متن بیشتر رویکرد شکل دهی (هرچند از رویکرد بازتابی گسسته نیست) است که در بین مارکسیستها و نئومارکسیستها رواج داره و هنر به مثابه یک ایدئولوژی سعی در روشنگری و نقد داره و در خدمت جامعه میداند هرچند که ممکن است خود به سلاحی وحشتناک در دست دشمن تبدیل شود...
روند فرسایش کورت را دوست داشتم با آنکه اثر مکتوب را خوانده بودم خیلی از صحنه ها برای من تداعی کننده مرگ مولفی بود که خودم در ذهنم ساخته بودم.نکته دیگر که خیلی مهم است، مخاطب ایرانی عادت به نشستن طولانی بر جایگاه و تماشا ندارد و اغلب سلیقه ای فست فودی پیدا کرده است اما این نمایش به خوبی میتواند تماشاچی را بر صندلی نگه دارد، از لحاظ من با توجه به متن اصلی نمایش حتی میتوانست طولانی تر باشد، صحنه باغ آلبالو یکی از مهمترین پرده های نمایش است که به گمانم به دلایل مشخصی تعدیل شده است.
واقعا جایگاه این نمایش در این سالن نیست و گویی یک خانوار ۱۵ نفره در اتاقی ۲۴ متره زندگی می کنند، و امیدوارم این نمایش را در سالن بزرگتری بازهم مشاهده کنم.
نکته پایانی رورانس طولانی است و تقدیر و تشکر زیاد دارد، سپاس از تمامی عزیزان دخیل در این نمایش به امید اجراهای بیشتر.