سیاست کدام سیاست؟ ملت کدام ملت؟
اسبهای انباری در درجه اول برای من لذت زیبایی شناختی داشت و جادوی رنگهای خاکستری و دکور مینیمالش شدم، همه چیز در یک طیف رنگ بود به جز نان، رژلب و به گمانم مسواک.
اجرا به دو صورت درک میشود که این به گمانم میتواند هدف این نمایش باشد، یکی آنکه روایت ها را به صورت خطی دنبال کنیم و از رخدادهای درون آن لذت برد و یک کار رئالیسم جادویی را تجربه کرد، دیگری علاوه بر دنبال کردن سیر داستان، به دنبال معنا، واکاوی و کمی نماد شناسی باشیم که این یکی هم لذت بخش است شاید هم کمی بیشتر. من خودم راه سومی را انتخاب کردم و مانند رنگ خاکستریش عمل کردم. به گمان من تفاوتی ندارد شما به چه شکلی به این نمایش نگاه کنید، از دسته اول باشید یا دومی، یا حتی سوم، میتوانید از آن لذت ببرید.
اگر از اپیستمه ( به صورت ساده دوره های تاریخی) فوکو برای نگاه به این نمایش سود ببریم، در هر اپیستمه یک صورت بندی معرفتی و فلسفی وجود دارد به طور مثال در دوره سوسیالیستی یا کمونیستی بحث نظارت شدید یا در اپیستمه سرمایه داری بحث شورش پرولتاریایی. در نمایش گویی هر دو نظام با هم در یک لحظه وجود دارند و دست بر اتفاق جذابیت اسبهای انباری برای من همین تلفیق بود. از سویی دیگری مفهوم طبقه در نمایش بود، که به هیچ عنوان با هیچ معیار علمی از طبقات مطرح شده در جامعه شناسی و علوم سیاسی قرابت نداشت، آن خانواده شبیه طبقه متوسط بودند ولی گاهی شبیه طبقه مرفه میشدند و گاهی نیز افول میکردند، از سویی دیگر آگاهی طبقاتی نیز نداشتند و بیشتر شبیه اقشاری پراکنده در طبقاتی سیال بودند. نگاه نمایش به انسان من را به یاد مفهوم هوموساکر میاندازد، مفهومی که آگامبن
... دیدن ادامه ››
مطرح میکند و بعدها مورد استفاده فاشیست ها و نازیها قرار میگیرد، در واقع هوموساکر انسانهایی در رم باستان بودند که قانون در مورد آنها هم رعایت میشد هم نمیشد، مثلا میبایست روزی چند ساعت کار کنند و در ازایش پول یا جنسی دریافت کنند اما هرگز انسان مقدسی نمیشوند و اگر کسی آنها را به هلاکت رساند قاتل محسوب نمیشد.
به هرروی من اجرایی را تجربه کردم که بیش از هرچیز به زیست سیاست خرده میگرفت و برایش اهمیتی نداشت که این سیاست چه نام دارد، صدالبته این سیاست به مفهوم کلاسیک دولت _ ملت اشاره دارد اما نوعش محلی از اعراب ندارد، سیاستی که از دولت به خانه نفوذ میکند خانه ای که در و پنجرهاش مشخص نیست و هر کس و هر اندیشهای میتواند به آن وارد شود. در حقیقت قدرت در اسبهای انباری به مثابه استراتژی و یک خط نبرد پنهان و خاموش است که ما همیشه صدایش را باید بشنویم، و همه تبعیضها و نابرابریها، سودجویی ها و ... که در اشکال مختلف در جامعه میبینیم در آن وجود دارد و مهمتر از آن همیشه وضعیت شبه صلح یا بهتر بگویم شبه جنگ وجود داد، نزاعی که از تضاد خانوادگی گرفته تا تضاد دولت ملت و یا دولت دولت را میتواند در بر بگیرد.
در پایان این برداشت شخصی من از این نمایش بوده است و ممکن است با نگاه شما کاملا در تمایز باشد.
برای گروه نمایش آرزوی اجراهای موفق دارم و حتما دنبالتان خواهم کرد، در ضمن از کتابچه متشکرم و حتما آن را مطالعه خواهم کرد.
⭐⭐⭐⭐