«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نغمه هایی از یک دلمشغولی رئال با چاشنی تخیل
نمایش کاملا سرافراز است، میتوان با موسیقی لذت برد، با دغدغهاش به تفکر فرو رفت و از تخیل وارد شدهاش احساسی شد. این اثر در بستر یک رخداد واقعی اجرا شده است که بسیار ارزشمند است، زنان، مردان، تابو، فرهنگ، مقاومت، قدرت و سوژه فعال مورد توجه این نمایش متین است، حتی پایان به گمانم تخیلیاش نیز مورد توجه و احترام است، موسیقی نیز به یاری تماشا میآید و میتوان تنها از شنیدن صدای این موسیقی لذت برد، بازیها و بیشتر حرکات مناسب بود گرچه سه تپق مورد توجه داشت، طراحی نور فکر شده بود ولی به گمانم بازهم جای کار داشت، شما که از نور قرمز مدد گرفتید در جای جای نمایش نور آبی جایش خالی بود در بسیاری از لحظات مونولوگ گویی میتوانستید از ان بهره ببرید( متخصص نیستم فقط احساسم را بازگو کردم) اما متن و شیوه اجرا، شکل تعزیه گونه خیلی مورد علاقه من نیست و این فرم با این محتوا به نظرم خیلی همگونی نداشت گرچه نواوری بود ولی مورد توجه من نبود، متن در خیلی از مواقع شرحه میشد و ارتباط با مخاطب از دست میرفت و برای من انسجام متن به خوبی حفظ نشد و همین به درام و پیام اصلی میتواند صدمه بزند. چه بروشور جذابی دادید، ساده بود اما دوستش داشتم، اما استفاده از بروشور برای قایق ساختن را در نمایش متوجه نشدم، ای کاش از برگه قدیمی تری استفاده میشد، آن کفش قرمز کنار تشت هم به نظرم خیلی مدرن تر از زمانش بود، همچنین دفتر یادداشت مورد استفاده، اگر قصد ساختن پلی میان گذشته و امروز بود من احساسش نکردم.
سر آخر من از دیدن نمایش پشیمان نیستم و لذت هم بردم گرچه بینامتنیت کار بر متن چیرگی داشت، برایتان اجرای فراوان و سالن پرمخاطب آرزو دارم، به هرروی برشی از تاریخ اجتماعی ایران مطرح کردید که ارزشمند است.