«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
پشت دیوار
گاهی اهمیتی ندارد که کدام سوی مرز ایستاده باشیم همیشه آن سوی مرز یا دیوار هستیم و سمت دیگر میتواند آرزوی عبور ما باشد یا میتواند جهنمی جهت ترسانده شدن.گاهی همیشگی گاه موقت.
به گمان من نمایش بیش از هر چیز اشاره به این عبور دارد و کاملا روایتی سیال بین ماندن و رفتن و بازگشت است. در اینجا پرده آهنین ( همان دیوار برلین) استعاره ای تاریخی از همان مرز است مرزی که تنفر و آرزوها را شکل میدهد، مرزی که دسته بندی میکند و خودی و غیر خودی را شکل میدهد، مرز را برایت شکل میدهند تا بازیچه دو نگرش یا ایدئولوژیهای گوناگون شوی همانند برلین و دیوارش که محل برخورد ۲ ایدئولوژی یا بهتر بگویم زیاده خواهی آمریکا و شوروی بود و به عنوان ویترین این تقابل قابل مشاهده بود، و اگر امروزه هم سفری به برلین انجام دهیم روح این دیوار و نوشته ها و اسامیاش، خاطرات، زجرها، فریادها و مهمتر از همه امید و عشقاش پابرجاست.
نمایش از بازیهای خوبی سود میبرد( هرچند که بیشتر بار نمایش بر عهده دختر یعنی خانوم ندا جبرئیلی است)، طراحی نور دارد، متن خوب دارد و به نظرم میزانسن و صحنه پردازی خوبی نیز داشت، البته به عنوان یک مخاطب گاهی با پروجکشن و نحوه ارائهاش دچار سردرگمی میشدم اما حضورش جذابیت نمایش را بیشتر کرده بود. شخصا روایت احساسی داستان و ارتباط بین شخصیت ها و هرم خانوادگی و شباهت ها و تفاوت هایشان را دوست داشتم و لذت بردم، از سویی با آنکه نمایش از جلوه های صوتی سود میبرد با آنکه این جلوه ها کارامد و مناسب بودند اما گاهی به گمانم مخدوش بود و مشکل فنی داشت.
به هرروی از دیدن این نمایش لذت و بهره بردم و آرزوی پایان مرزبندی ها را دارم هرچند اوتوپیایی به گمان میرسد اما ممکن است.
⭐⭐⭐⭐