در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین | درباره نمایش تب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:42:11
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجرای تب یک نکته مهم داشت "مارکس" اما یک نکته منفی داشت " عدم مطالعه مارکس" !
تب در شروع کمی گنگ است و همانند توهم فرد فِوِریش (تب دار) حرکت میکند اما در جایی مسیر خودش را تغییر میدهد و میتواند مخاطب را درگیر کند، بازی خوب است و میزانسن و حرکت طراحی شده برای یک مونولوگ هم مناسب، طراحی نور، صدا و موسیقی خیلی محلی از اعراب نداشت، اما مهمترین نکته کار در واقع ظاهر متن بود، بت وارگی کالا، خرده بورژوازی، سرمایه و توهم. برای من نمایش بعد از بیش از دو دهه مطالعه مارکس اشاره مهمی نداشت و حتی با ارفاق به اندازه دانشجوی سال اول کارشناسی هم نبود، خوانش بسیار بد از بت وارگی ( فتیشسم) یا بت انگاری مارکس که شالوده اصلی فهم مارکس است به اجرا لطمه می‌زد. کارل مارکس تحلیل خودش را در مورد فتیشسم را بر این اصل بنا نهاده است که ارزش یک کالا به میزان زمان و نیروی کاری است که برای تولید آن صرف شده است و این نیروی کار بر پایه رابطه اجتماعی است که برمبنای روابط طبقه حاکم ( بورژوا) بین طبقات فرودست ( پرولتاریا) و درون این طبقات تنظیم شده است. بب عبارت دیگر در بت وارگی تولیدکنندگان کالا به جای اینکه نیروی کار خود را عامل ارزش آفرین کالا بدانند، آن را از طبیعت خود آن شیئ (کالا) یا فروش بازار می دانند. زمانی که بر چنین رویکردی تاکید گردد کالاها به واقعیتی اجتماعی فراسوی اراده انسان تبدیل گشته و از کنترل افراد خارج می شوند. ویژگی رازآلود یا رمزآلود کالا در این است که ماهیت اجتماعى کار در ذهن‌ انسان بصورت یک خصلت عینى، یعنی یک ویژگی ذاتی و اجتماعى متبادر می شود که این موضوع باعث می شود رابطه اجتماعى تولیدکنندگان به رابطه ی اجتماعی اشیا با اشیا تبدیل شود، یعنی رابطه‌ای که خارج از ذهن تولیدکنندگان وجود دارد و اصلا این مهم را به طور مثال در مورد پنکه درک نکردم.
 در واقع کار مارکس به چالش کشیدن اقتصاد کلاسیک است و از همانجا پلی به سوی الیناسیون و بیگانگی برگرفته از هگل میزند که این کالا در نهایت باعث بیگانگی انسان از کار، همکاران و خودش می‌شود. در این نمایش بت وارگی بسیار سطحی و گذرا تعبیر می‌شود و از سویی شخصیت اصلی ما یک بورژوا ( سرمایه دار ) نیست ... دیدن ادامه ›› بلکه یک خرده بورژوا ( چیزی نزدیک به طبقه متوسط امروزی هرچند تفاوتهای زیادی دارند) است که باز هم به تعبیر مارکسی این سرنوشت و نوع تفکر برایش رخ نمیدهد.
به هرروی کارگردان یا نویسنده آزاد است که هر برداشتی از یک متن داشته باشد اما مطالب ارائه شده در این نمایش شاید برای کسانی که با مارکس به درستی آشنایی نداشته باشند جذابیت بیشتری داشته باشد اما هر شخصی که دست کم در یک کتاب منبع دوم یا حتی سوم ۴۰ صفحه از مارکس خوانده باشد را میتواند در چالش قرار دهد.
از سوی دیگر بحث ارائه شده در مورد تغییر و واژه ساختگی تغییر تدریجی ( چیزی شبیه رفورم) نیز تنها همانند یک شعار نخنما و بدون پشتیباتی الکن و بی فایده باقی میماند و به هیچ عنوان با روح نمایش هماهنگ نیست، صرفا با ماژیک ضربدر زدن و صدای شلیک به فرودستان ( نه فقرا) گویای بحث تغییر نیست. تغییر در نزد مارکس و مارکسیستهای نزدیک او از ابعاد خیالی و آرمانگرایانه نمایش فراری است و خود را نزدیک به متریال یا ماتریالیسم میکند و آنجاست که بحث تضاد منافع مطرح می‌شود.
به هرروی به عنوان یک علاقه‌مند به مباحث تضادگرایان متن نتوانست من را درگیر کند و به گمانم خوانش من و خوانش متن بسیار متفاوت بود، به گمانم اگر نامی از کتاب کاپیتال و مارکس نمی‌امد و به شیوه برداشت آزاد پرداخت می‌شد برای من جذابیت به مراتب بیشتری داشت. به هرروی از دیدن نمایش پشیمان نیستم و دست کم یک کار با یک ایده و بازی مناسب تماشا کردم، پراجرا باشید.
⭐⭐
می‌بینم بعد می‌خونم :)
۲۹ تیر ۱۴۰۱
خیلی ممنون از نظر دقیقتون درباره مبحث مارکس و کلیت اجرا
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
نادر فلاح
خیلی ممنون از نظر دقیقتون درباره مبحث مارکس و کلیت اجرا
سلامت و پراجرا باشید
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید