در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نیما کرباسی زاده | درباره نمایش هم‌طناب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:12:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"درباره نمایش هم طناب"
1- "تئاتر" ماهیتا فرصت "مستند بودن" را از خودش دریغ میکند چرا که ذاتا یک نظام نشانه ای خودبسنده همچون زبان است که برای بیانگر بودن ، چاره ای جز رجوع به خودش و المانهای سازنده اش ندارد و لذا ماهیتا امکان رجوع به برون ذات خودش را ندارد . تئاتر نمیتواند چیزی را بگوید بدون آنکه آنرا نشان بدهد و به محض نشان دادن یک موضوع در تئاتر - از آنجا که همه چیز در تئاتر نشانه و برساخته است - از جهان واقع فاصله میگیرد و چیزی غیرمستند خواهد شد . این مهم ترین چالش یک نویسنده/کارگردان برای اجرای یک اثر با داعیه مستند است .
2- نمایش هم طناب به عنوان یک نمایش (نه صرفا به خاطر مستند بودنش) کاری استثنایی بود . جرات بر هم زدن قراردادهای عادی نمایش ارسطویی و آشنایی زدایی المانهای تئاتریکال همچون صحنه ، نور ، گریم ، دیالوگ ، ... از ارزشهای والای این نمایش سترگ و بی ادعا بود .
3- طراحی صحنه این نمایش یک شاهکار بود . ایجاز ، مینیمالیزم ، فاکشنالیته و اجرایی بودن این طراحی فوق العاده جذاب بود . هرچند که با برخی تمهیدات مانند ارتفاع بیشتر ، یا ایجاد مسیرهایی که بازیگران باهم برخورد داشته باشند میتوانست کمی ایده را بهتر پیاده کند ولی تا همین حد هم عالی بنظر میرسید .
4- من شخصا سالهاست که بازی کسانی مانند نوید محمدزاده و سعید چنگیزیان رو دنبال میکنم . شاید به جرات بگویم این بازی آنها را از بهترین کارهایشان میدانم . چرا که تمام ابزارهای اجرایی از آنان گرفته شده بود و فقط مانده بود فیگور ، بیان و ریتم که نه تنها این دو عزیز که همه بازیگران محترم به بهترین ... دیدن ادامه ›› وجه از آنها بهره بردند .
5- به عقیده بنده کارگردان در یک تئاتر ، وظیفه ای جز "ایجاد امکان انتقال معانی از متن به ذهن مخاطب" ندارد . وظیفه ای به غایت دشوار که هر چه کارگردان به آن پابندتر میشود از متن بیشتر فاصله میگیرد و این چالش در تئاتر مستند ویرانگر است . آفرین به کارگردان این اثر که به بهترین وجه خودش را سپر بلا قرار میدهد تا متن نجات پیدا کند . خودش را از همه لوازم طنازی صحنه منع میکند تا در نهایت ، تصاویر ذهنی که در ذهن تماشاگران این اثر نقش میبندد نه مانند نمایشهای عادی ، تصاویری یکپارچه و توتال بلکه مانند "تجربه زندگی" کاملا متکثر ، فردی و برساخته ذهن شخصی تماشاگران باشد . درست مانند تصوری که از زندگی روزمره داریم و هر روز آنرا ، به مستندترین وجه ممکن ، "تجربه" میکنیم ....
6- "مهین صدری" ما را به آرامش دعوت میکند ، ما را نه به "نگاه کردن" که به "دیدن" ، به درک مکانیزم پست مدرن ، متکثر و شکسته شده حقیقت قطعه قطعه جهان معاصر - که به میانجی رسانه ها و جامعه تشدید شده است - دعوت میکند و از ما میخواهد تا در پس هر پازل مستند از وقایع روزمره ، وجهی از "نظام ارزشی حقیقت" را به میانجی تجربه و عقل ببینیم و به جای "ذات انگاری" ، به "پدیدارها" نگاهی دوباره بیفکنیم ...
حیف است این دعوت را بی پاسخ بگذاریم ...
اثر را بسیار پسندیدم . (نمره 100 از 100)
sanaz m.barin این را خواند
امین یزدانی نژاد این را دوست دارد
با تعریف 1، اصولا هر نظام نشانه ای ای فرصت مستند بودگی را از خود دریغ میکند ضمن اینکه این نظام نشانه ای ذکر شده شما، همان المانهای برسازنده ی تئاتر هستند و اصولا «وظیفه ی نظام نشانه ای» ماهیتیست برون گرا و نه لزوما درون گرا. به بیانی پاراگراف اول یک «کلی» با همپوشانی ای نه چندان کامل بر «کلیت» هر نظام نشانه ای برسازنده ی ارتباط است و منحصر به تئاتر نمیباشد.
قبول دارم که نمایش مستند خوبی بود اما پیشنهاد میکنم «احساس آبی مرگ» و «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» که دو تئاتر مستند این روزها هستند را ببینید دوست من. چرا که هر چند مشخصا معنی «شاهکار» و «سترگ» متن شما برای من طبقه بندی شده نیست ولی نمره ی 100 درصد شما گویای سقفیست که متصورید. «هم طناب» قطعا یک کار ارزشمند است اما در دو قسمت با مشکلی بزرگ مواجه میگردد: اولی فرم بازیهاست که انصافا این نامهایی که در این نمایش بازی میکنند حتی «یکی از بهترین اکتهایشان» را ارائه نمیدهند و دومی گزارشگونگی عجولانه ایست که به نظر من این کار داشت که البته وقتی اینهمفته مجددا به دیدن آن نشستم آنرا خیلی کمرنگتر دیدم.
تعریف 5 شما هم شاید بیشتر «ایجاد معانی» در تئاتر علمی باشد و وظیفه ی تئاتر «تحریک ذهن و حس» ... دیدن ادامه ›› و نه لزوما «ایجاد معانی» باشد. اما در این مورد با پیشفرضی به زعم من غلط به نتیجه ی جالبی رسیدید که جدای تحلیل، هنر آفرینی زیبایی از جانب شما بود «کارگردان خودش را سپر بلا قرار میدهد تا متن نجات پیدا کند».
تصاویر ذهنی متکثر را باید در تئاترهایی مثل «پروانگی» یا «ننه دلاور بیرون پشت در» یا «هملت» {اشکان خطیبی} ببینید و به نظر من این کار اگر رسالتش این بوده (که به نظر من اصلا نه قصدی بر آن بوده و نه این کار سهوا میتواند اینگونه باشد) بسیار ناموفق عمل کرده است.
متشکرم از متن زیباتون که نکات زیادی برای یاد گرفتن برام داشت.
۱۶ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید