در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نیما کرباسی زاده | درباره نمایش شکلک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:22:22
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من این نمایش را پنجشنبه شب 17 بهمن ماه تماشا کردم .
نام نغمه ثمینی و کیومرث مرادی (که هر دو بخشی از هویت تئاتر نوین ایران هستند) مرا ترغیب کرد تا بدون درنگ به دیدن این نمایش بروم . در اینجا سعی میکنم نکاتی را پیرامون این نمایش مطرح نمایم :

1- آلن بدیو در نوشته کوتاه خود با نام "تزهایی درباره تئاتر" به نقل از آنتوان ویته ، هدف از تولید تئاتر را "روشنایی بخشی" میداند . وی معتقد است که "تئاتر تولید میشود تا بر وضعیت ما پرتو افکنده ، به ما در زندگی و در تاریخ جهت بدهد ." هر نمایشی تا پیش از آنکه اجرا شود ناتمام است و برای تمام شدن نیازمند اجرا است . به عبارت بهتر تئاتر هرشب (و در هر دور اجرا) متولد شده ، میبالد و میمیرد و دوباره این ما هستیم که همچون تجربه ای از زندگی ، ایده آن نمایش را در ذهن خود زنده نگه میداریم و تئاتر را همچون یک ایده در وجود خود حفظ میکنیم . این معنای "ایده-تئاتر" بدیو است .

2- بازتولید یک نمایش ، پاسخ به ضرورتی برای بازگو کردن ایده اصلی آن است . ضرورتی که یا از دل زندگی روزمره و امروز بشر بیرون میآید و یا از ... دیدن ادامه ›› دل مطالعه تاریخ و کشف جنبه ای نو از وقایع از دست رفته. ایده-تئاتر قرار است آنچه از دست رفته و خود را از دید ما پنهان کرده برملا سازد و ما را در برابر آینه متن نمایشی قرار دهد .
اینجا پاشنه آشیل نمایش "شکلک" شکل میگیرد : نمایش توان روشنایی بخشی ندارد . این نمایش نه تنها قادر به جهت دهی در زندگی امروز نیست بلکه راه تاریخ اجتماعی ما را نیز با تحلیلی کهنه ، مشکوک و تکراری بیراهه جلوه میدهد .
ایده اصلی نمایش عبارتست از "دور تسلسل تاریخی بازتولید شر - از کودتای 28 مرداد تا دوران معاصر" . این ایده خام و دم دستی که دیگر از فرط تکرار -حتی در میان قشرهای غیرمتفکر و کمتر روشنفکر- در سالهای اخیر تماما خالی از محتوا شده است در کنار ایده هایی دیگر (نظیر "اون زمانا" ، "اینا" ، "یکصد سال اخیر" ، "اینگیلیس"! ، ...) بخشی از ذهنیت اجتماعی ما ایرانیان را ساخته است .
سوال اساسی در اینجاست که علت بازتولید این اثر در سال 92 آیا ضرورت توجه مجدد به این ایده است؟ در این صورت به جد باید در این ضرورت شک کرد چرا که هنوز چندماهی از زمانی که بخشی بزرگ از جامعه بر امکان اثربخشی بر تاریخ تاکید کردند و با ایفای نقش خود راهی دیگر را برگزیدند نگذشته است . پس این ایده -لااقل در این زمان خاص - مورد قبول بخشی وسیع از مردم قرار نخواهد گرفت و لذا ایده-تئاتر قبل از آنکه زاده شود ، مرده است! به عبارت بهتر امروز زمان مناسبی برای پذیرش عمومی این ایده (آنهم بدون نمایش پیش زمینه ها و به صورت مفروض اولیه از دیدگاه صاحب اثر) و تولد دوباره "تئاتر" نیست.

3- نمایش به لحاظ فرمی ترکیب است از کمدی فارس ، ابزورد وطنی ، گروتسک اینجایی و مضحکه ایرانی. شخصیت "سیاه" در "عالیه کچل" متجلی است ، "آقام شعبون" همان گودوست که منتظرش هستیم ، روایت دور باطل فردیت هاست و لودگی ها از جنس قر ایرونی و "تلنگ مهوشی" است !
ایده های نمایشنامه نویس برای تلفیق زمانی رویدادها غیرضروری و دور از زیبایی ارگانیک برای اثر است و بسیاری از اکتها و موضوعات خالی از ضرورت اجرایی است (مانند مارگیری ، زنجیر پاره کنی ، حمل خمره سنگین توسط عالیه ، وجود موبایل ، تاکید غیرگویا و ناقص بر تماشاگران به عنوان بخشی از همسایگان ، غش کردن نرگس ، ذکر دیالوگهای شعبون از زبان عالیه ، ...)

3- بازیها عالی است : پانته آ بهرام که بخش بزرگی از بار اجرایی (نه معنایی) اثر را با بدن ، بیان ، ریتم و فیگور بر دوش میکشد ، امیر جعفری که هنرش غیرقابل وصف است ، ستاره پسیانی که سالهاست حرکت آرام و پیوسته ای روبه جلو دارد و من از بازیهایش لذت میبرم و نوید محمدزاده که هنوز خاطره بازی بی نظیرش در همطناب در ذهنم هست .
گریم همه بازیگران بجز "نقره" (که طلایی بود!) مناسب بود . طراحی صحنه نمایش گویا و فانکشنال ، طراحی و اجرای نور چه از نظر نور متمرکز و چه از نظر نورپردازی بسیار اثربخش ، اجرای زنده موسیقی خصوصا از لحاظ ریتم و تنوع ملودیها مناسب و همگی در راستای پیشبرد خط اصلی روایت و بیان کهنگی و فرتوتی ریشه های این سنت نامقدس هستند . اینها همه نشان از هوش کارگردان بزرگ اثر و خالق این نمایش است .

4- نمایش که تمام شد حس رفع خستگی بدلیل مفرح بودن اثر داشتم. اما یک سوال در ذهنم مرا آزار میداد : " همه اینها که چی؟!!"

نمایش را نپسندیدم (50 از 100)
آرزو و manashomali khodabande این را خواندند
baharinbahar، حسن کریمی، مجتبی دارابی، Ida kh، مینا دلیلی و amir.ha این را دوست دارند
"- نمایش به لحاظ فرمی ترکیب است از کمدی فارس ، ابزورد وطنی ، گروتسک اینجایی و مضحکه ایرانی. شخصیت "سیاه" در "عالیه کچل" متجلی است ، "آقام شعبون" همان گودوست که منتظرش هستیم ، روایت دور باطل فردیت هاست و لودگی ها از جنس قر ایرونی و "تلنگ مهوشی" است !
ایده های نمایشنامه نویس برای تلفیق زمانی رویدادها غیرضروری و دور از زیبایی ارگانیک برای اثر است و بسیاری از اکتها و موضوعات خالی از ضرورت اجرایی است (مانند مارگیری ، زنجیر پاره کنی ، حمل خمره سنگین توسط عالیه ، وجود موبایل ، تاکید غیرگویا و ناقص بر تماشاگران به عنوان بخشی از همسایگان ، غش کردن نرگس ، ذکر دیالوگهای شعبون از زبان عالیه ، ...) "
کاملا موافقم.
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
نیمای عزیز
ممنون از نظرتان. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در اجرای ده سال پیش پایان نمایش این نبود که دیدید در آن زمان شریف و نرگس تصمیم به ترک این خانه می گرفتند و در اجرای سال 92 انها تصمیم می گیرند که در این خانه که اتفاقا نوستالژی و خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد بمانند و آن را دوباره بسازند.
نکته دوم برای خود گروه اجرای این نمایش و برقراری ارتباط دوباره با نسلی جدید از مخاطب است. استفاده از الگو های اجرایی که خود به زیبایی به آن اشاره کردید. خوشحالیم که از بخش های مهمی از اجرا همچون بازی های بازیگران و نیز نور و ایده های اجرایی کار لذت بردید.

با احترام
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
صد درصد بانیما کرباسی زاده موافقم
۲۳ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید