۲۱ ماه
۶۳۰ روز
۱۵۱۲۰ ساعت
۹۰۷۲۰۰ دقیقه
بله، ما در ۱۲۰ دقیقه قرار است تنها گوشه ای از رنجی حدود ۹۰۷ هزار و ۲۰۰ دقیقه ای را ببینیم و ای داد...
داد از غم لایتناهیش
چندماهه دیگر باید عازم خدمت بشوم و شروع ۹۰۷۲۰۰ دقیقه ام به تیک تاک افتاده است
ماراتنی غریب که برنده ای ندارد
همه یک مشت بازنده ایم
همه برابر
اما برخی برابرتر اند
شاید آن ها که موی بور، چشمان سبز و پوستی همچون
... دیدن ادامه ››
برف دارند
لانچر ۵ یک اتاق شکنجه است که تو را فراوان میخنداند، لبخندی که همچون دادن اب به قربانی قبل از اعدام است؛ آخر میدانی، سیلی ای سخت در پایان کار انتظارت را میکشد
لانچر ۵ تداعی کننده ی درد و رنج و غم است. تلخ و گزنده است و باید هم باشد، حتی بیشتر و بیشتر، چون راوی قصه ی ما این بار روایتگر غمیست که گویی خریداری ندارد
آخر میدانی پسر ها انواع و اقسام هشتگ ها را ندارند، مسیح ندارند، غم شان دیده و رنج شان شنیده نمی شود
عوضش
لانچر های ۵ ای دارند که تا صبح باید پایش بیدار بمانند
پاس بدهند
و انتظار چاقو هایی را بکشند که گلویشان را طواف میکند
منتظر درخواست هایی بمانند که تن شان را برهنه میکند
منتظر صدا هایی باشند که امضایش، حفره ای در جمجه یشان است
۲ دقیقه گذشت
تنها ۹۰۷۱۹۸ دقیقه باقی مانده است...
-بسیار بسیار لذت بردم از اجرا
همه چیز بی نقص و حساب شده بود
ارزش اون همه سختی برای گرفتن بلیط رو قطعا داشت
خداقوت به همه ی اعضای تیم عزیز لانچر ۵