(...دهنم سرویس شد از خنده، این چی بود دیگه!)
(آخ آخ دلم درد گرفت از خنده)
(وای خیلی خوب بود)
(..آخ کمرم درد گرفت)
جمله های بالا، بجز آخری که سمیرا گفت چون صندلی های سالن پدر کمرش رو درآورده بودن! همه در وصف نمایش بود که از بقیه تو راه خروج از سالن
... دیدن ادامه ››
شنیدم:)
حالا حال و هوای خودم چی بود؟
دوست داشتم بتونم دسته ی صندلی رو با خودم ببرم که هر بار یاد نمایش افتادم گازش بگیرم، چون تو طول نمایش که خیلی بهم کمک کرده بود :)
من دیشب اجرایی انتخاب کردم که صرفا چند لبخند بزنم و یکم از حال و هوای بیرونیم خارج بشم، اما جنون محض منو حیرت زده کرد و به وجد آورد
ببخشید اگر گاهی بلند خندیدم، ببخشید اگر جایی ناخوادگاه براتون دست زدم
جناب کوشک جلالی
به خودم افتخار میکنم شاهد کار چند مجنون واقعی بودم و لذت بردم از هنرشون
از طرف یک مجنونِ عاشق تیاتر به آن هایی که این جنون محض را زندگی می کنند