آقای مساوااات صدای منو میشنوی؟
آنکه بیباده کند جانِ مرا مست تووویی ??
با شکوفههای گیلاس انگار سفر کردم در مسیری از عرفان و طریقت ( در سکوتی
... دیدن ادامه ››
محض) ... و چه جانانه بر رگ و ریشههایم نفوذ کرد
صامت و غرق در عمق، بدنبالِ خویشتنِ خویش!!
در تایمِ سکوتِ محض گوشهامو تیزتر میکردم تا صدای سکوتِ بیشتری را بشنوم و ببلعم ... داشتم کم کم میرسیدم به اونجایی که مولانا رسید : یکی شدن - دیگر نه منی هست و نه تویی (اینجا شدم عین اونایی که کتابِ ملت عشق رو میخونن و دیگه فاز برمیدارن که شمس هستن و چهل قاعدهش رو میشناسن?)
من این اثر رو خیلی دوست داشتم
حامد رسولی شاهکار بود روی صحنه و درخشان بمانی ?
نور و دکور و بشدت موزیکها رو دوست داشتم
کاش این نمایش بو داشت ... بوی صندل ... بوی گیاه ... بوی عرفان ??
منو اصلا خسته نکرد ... برام کسالت بار هم نبود ولی واقعا توصیه کردنش برام بار داره و از پسش برنمیام
خدا قوت ... دست مریزاد ?
راستی بقول فروغ فرخزاد:
زندگی آیا درونِ سایههامان رنگ میگیرد
یا که ما خود، سایههای سایههای خویشتن هستیم؟