آقا با من اصلا حرف نزنین. اعصاب معصاب صفر! یعنی همراهی دوست گرانمایهام که لعنت بر انتخابش باد ? نبود امشب دیگه به سیم آخر میزدم. خوبه با اون یه کم گفتیم و خندیدیم آب روی آتیش شد. البته چون من واقعا از هملت خوشم اومدهبود و به حرف من رفتهبود هملت رو دیده بود و کلی فحش خوردم ازش! گمونم امشب منو به دیدار از این نمایش برد که مورد خشونت تئاتری قرارم بده و بگه اینبار اگر ساقی بدی باشم با تئاترهای بد قراره تنبیهم کنه!
نمیتونم از تسلطشون بر زبان اسپانیایی حرف بزنم چون بلد نیستم یعنی اون وسط ترکی استانبولی هم حرف میزدن من باز برام فرقی نمیکرد ? ولی الرتا فهمیدم به اسپانیایی میشه گوش به زنگ :)) کلی هم کلمات خاک بر سری دارن توی اسپانیایی که به زبان ما استغفرالله توبه. مثل پنیر کیبی این فرانسویها!
معانی روی پردهی پشت بازیگرها نشون داده میشد پدر چشمم دراومد یه جاهایی که بازیگرها جلوی کلمهها بودن هیچ چیز عایدم نشد. گرچه انقدر نمایشنامهی نچسبی بود برام خیلی هم مهم نبود چی می شه. نوشتهها هم پر از غلط غلوطهای املایی
راجعبه ولله راجعبه! چرا مینویسین راجب؟! چرا خرد و خاکشیر کردن چیزی رو خووووورد مینویسین؟ چرا اعصاب منو خرد میکنین؟:((
پشت سریهامونو بگم. با خودشون کیسه آوردهبودن دو دقیقه یکبار صدای چرق چوروق ????? شایدم تهوع داشتن باز میکردن اگر چیزی هست خدانکرده رو سر جماعت پایینی
... دیدن ادامه ››
نریزن!
یکی دیگه جواب موبایلشم داد -_- بابا وزیرین وکیلین چی هستین که یک ساعت اون لامصبو نمیتپونین یه گوشه؟
خلاصه که واقعا کار رو دوست نداشتم. زحمت کشیده.بودن دستشون درد نکنه ولی خداوکیلی نظر من یکی رو جلب نکرد که نکرد.