«یک امیدواری بزرگ»
فیلم چ خالی از اشکال نیست. در سکانس خیرهکننده و مهیّج سقوط هلیکوپتر، علیرغم چند فالشی در اجرا، میبینیم که فیلمساز با تأکید بر یک وجهِ غیرمرکزی از فاجعهی رخداده، احساسات بهوجودآمده را تا مقدار زیادی هدر میدهد. در نماهای قبلی، میبینیم که فیلم شعارزده میشود. جالب توجّه است که یکی از خوشفرمترین سکانسهای تکنیکی فیلم، از نظر روایی به هدر رفته است.
چ فاصلهاش را با مخاطب حفظ میکند. پرداختن به قضایا از وجوهِ مختلف، پرهیز از توجیه نظری مسائل و تعیین صحیح و غلط پای مخاطب را نه به عنوان شریکِ احساسی، که به عنوان بینندهی متفکّر به اثر باز میکند. طرح سئوالهای زیاد از جانب شخصیّتهای مختلف برای چمران و بیجواب ماندن اغلب، اگر نگوییم همهی آن سئوالها، جایگاه بیننده را در این مقام تثبیت میکند.
بخشی از یادداشتم بر «چ»:
http://cinephilic.blogfa.com/post/85