فیلم، با یک دست چند هندوانهی فوقالعادّه سنگین برداشته است: معضلات اجتماعی، جامعهی مردسالار و تضییع حقوق زنان، مسائل دانشجویی و فرهنگی و دغدغهی آزادی بیان. امّا پرداختن به تمام اینها، آشکارا از توان فیلم خارج است! به همین دلیل، فیلم نارَس و کال میماند. تکلیف فیلمساز با خودش مشخّص نیست و معلوم نیست فیلم، قرار است راجع به قوانین چک و سفته باشد یا مشکلات دانشجویی! قرار است راجع به سوءاستفادهچیهای کلّاشِ تهران باشد یا دختران معصوم شهرستان! و این که فیلمساز، راجع به تمام اینها حرف زده است، فیلم را نچسب، وصلهپینهای، تکّهتکّه و بیکیفیّت میکند.
علیرغم تمام این ایرادهای ریز و درشتی که به فیلم، از جنبهی تکنیکی و فیلمنامهای، وارد آوردم، کار را کمی تا قسمتی دوست داشتم! نمیدانم! یکجایی از فکرم را قلّاب انداخته که دقیقاً خودم نمیدانم کجاست! واقعاً به نظرم آن بخشهای توی دانشگاهش فاجعه بود! یا پایانبندیِ آنچنانیاش! شخصیّتهایی که ول شده بودند را نمیتوانم تاب بیاورم. امّا نمیدانم از چه چیزش و چرا خوشم آمده! نمیدانم! و چون نمیدانم، توصیهاش هم نمیکنم!
بخشی از یادداشتم راجع به «دربند»:
http://cinephilic.blogfa.com/post/53