در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پوریا | درباره نمایش فاصله کانونی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:07:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آب و آینه
در ابتدا شما صحنه هایی از روال روزمره زندگی دو شخص را می بینید . این قسمت از نمایش مرا به شدت یاد نمایش جاودانگی آقای فرزین صابونی ... دیدن ادامه ›› انداخت .
مشکل از کجا شروع شد ؟
به گفته مرد مشکل از جایی شروع می شود که وی تصویر خود در آب را با تصویر خود در آینه تخت مقایسه می کند وی می گوید انعکاس تصویر در آب دارای پیچیدگی هایی است و علاوه بر آن شما ورای تصویر خود را در آب می بینید عمق را نظاره گر هستید و مشکل اینجاست که آیا می توان به این عمق و ژرفای دید در آینه تخت رسید اگر می شود چگونه ؟
چه کار باید کرد ؟
هر یک از این دو شخص خالقی که قایق ران است را در ذهن شان متصور می شوند و به واسطه تصور وی سعی دارند به عمق وجود خود پی ببرند . در صحنه نمایش هیچ چشمه یا شیر آبی که جاری باشد وجود ندارد آب در روشویی ها و کلا دکور راکد است و هر از چندی هر یک از این دو با آب زدن به چهره خود و یا آب دادن گل های خشکیده سعی دارند آب و عمق تصویر پشت آن را به زندگی خویش برگردانند اما نمی توانند و از این روست که عمق خویش و خالق خود را در دریا ها متصور شده اند . مرد می گوید که پدرش ماهی گیر بوده و در بچگی خودش نیز به ماهی گیری میرفته اما الان مرداب انزلی دیگر ماهی ندارد و وی به عنوان راهنمای مسافر در مرداب روزگار میگذراند وی می گوید که مسافران قایق هر یک سعی دارند عمق آب را بکاوند و از اسرار آن آگاه شوند . گویی اسرار و جذابیت این آب ، ماهی های آن بوده اند اما ماهیگیری برای وی تمام شده و وقتی که تور ماهی خویش را که لباس شویی پنهان کرده بود آشکار میسازد میبیند که ماهی ها مرده اند و هرچند که آن ها را در آب راکد قرار می دهد زنده نمی شوند بنابراین وی به دنبال اسرار و معنای جدیدی است . از آن طرف زن تور ماهیگیری می دوزد تا شاید بتواند از اعماق آب چیزی به دست آورد .
عاقبت چه می شود ؟
همانطور که گفتم دکور صحنه یک محیط راکد است حتی ساعت ها کار نمی کنند زنگ ها بی صدایند و مرد با تکان دادن پاندول ساعت و زن با تکان دادن زنگ سعی در آن دارند که گذر زمان و پیشروی را احساس کنند اما به گفته خودشان چنان در دایره عبث گیر افتاده اند که راه گریزی از آن ندارند . آنها سعی می کنند که در سکوت شب ها و با نشستن کنار ساحل دریا و گوش فرا دادن به صدای امواج قایق ران و خالق شان را کشف کنند اما مه های ضخیم مانع این امر می شوند و آن ها به این بسنده می کنند که پشت مه ها چیزی نهفته است ممکن است ندانی چیست اما چیزی نهفته است شاید همان قایق ران . این روند سیزیف وار و دایره عبث به سرگشتگی آنان می افزاید و تردید دارند که آیا من مخلوقم که خالق را در ذهن خود تصور می نمایم یا آنکه من در تصور آن خالق یا همان قایق ران هستم .
آنان در انعکاس بی نهایت تصویر در آینه های روبرو و چرخش پرگار حول دایره عبث گیر افتاده اند و خود و خالق خویش را علت و معلول یکدیگر می یابند بی هیچ نقطه آغازی و به گمانم این روند سیزیف وار ادامه دارد ....



پی نوشت : به عنوان یک تماشاچی عادی آنچه را از نمایش دستگیرم شد نوشتم این نمایش پیچیدگی های زیادی دارد که به برخی از آن ها اشاره کردم و دیدن یک بار آن کافی نیست . نقد سایر عزیزان می تواند راهگشا باشد . مشتاقانه منتظرشان هستم .

به نکات قابل توجهی اشاره فرمودید . موافقم که دیدن دوباره کار بسیار میتونه موثر باشه.
اشاره کردید که در هیچ کجای نمایش چشمه یا رودی دیده نشد. فکر میکنم این موضوع عامدانه و به منظور ارتباط برقرار کردن مخاطب با قوه تخیل خودش و درک تخیل کاراکترهاست.
چرا که مرد روبروی تلوزیون و زن به منظره پشت در خونه ش خیره می شدند و به فکر فرو می رفتند. پس شاید ماهیگیر بودنشون و دنیای اطرافشون هم در همین افکار شکل گرفته و وجود خهارجی نداشته باشه. شابد اون ها خالقانی بودند در حال آفرینش محیط اطراف خودشون و دنیاهای دیگری که خبر از وجودشون نداریم و رودخانه و ماهیگیری مصداقی از امد و شد زندگی و روزمرگی ایه که هم در تیزرها دیدیم و هم در حرکات زن و مرد بارها نظاره ... دیدن ادامه ›› گر بودیم:
مرد هر روز با بی حوضلگی در خراب شده کمد رو کیپ می کرد... و زن مثل یک روبات مشغول انجام کارهای روزمره ش می شد و با انجام هر کدوم زنگ بالاش رو به نشانه تیک زدن و تموم شدن به صدا در میاورد...
۰۴ مهر ۱۳۹۷
دقیقا در نیمه نمایش اگر یادتون باشه رضا بهبودی دستش رو بالا می بره و با حرکت دست شبیه به رهبر ارکستر همه صداهایی که مدام در حال اوج گرفتن هستند رو قطع میکنه. میتونیم تصور کنیم در اون نقطه جلوی تصورات و صدای سمفونی تخیلی خودش رو گرفته و از اون لحظه به جهان بینی اصلی رسیده. در اون صورت کاراکتر زن محکوم به تخیلی بودن هست و رضا بهبودی انتخاب میکنه که تخیلش رو در مورد اون ادامه بده. آینه های روبرو هم دوباره اینجا نمود پیدا میکنن چرا که رن همچنان در حال ادامه تصوراتش از بهبودی هست و ما نمیدونیم که چطور میشه یک تصور غیر واقعی در مورد یک پدیده خیالی بتونه فکر کنه. برداشت من اینه که این ماییم که به تصور زن حیات میبخشیم. چون ما داریم بهبودی رو میبینیم . و بهبودی جایی رو به تماشاگر شروع به دیالوگ گفتن میکنه و آینه روشویی هم که ساید تماشاچی هست... تا ابد میشه این لوپ رو ادامه داد و بنظرم تصویر زیبای روی بروشور به اندازه کافی گیرا هست و بالطبع بی نهایت برداشت از این نمایش میتونه وجود داشته باشه.
۰۴ مهر ۱۳۹۷
بله به نکته جالبی اشاره کردید که رضا بهبودی دیالوگ می گوید اما یادمه که زن هم به زبان آلمانی روبرو تماشاچیان صحبت کرد که اینم میتونه دلیل بر تخیلی بودن مرد باشه و فکر میکنم این کار تعمدا صورت گرفته تا باز تماشاچی را در تشخیص خالق و مخلوق ناکام و مشکوک سازد . من هم خواستم در نقد بنویسم که شاید این دو از یکدیگر سخن می گویند اما واقعا باز هم شک دارم چون که عدم قطعیت و تردید مداوم به نظرم از عناصر اصلی این نمایش است و به قول شما ماییم که حیات می بخشیم به این نمایش و مافیهایش ! :)
۰۴ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید