آب و آینه
در ابتدا شما صحنه هایی از روال روزمره زندگی دو شخص را می بینید . این قسمت از نمایش مرا به شدت یاد نمایش جاودانگی آقای فرزین صابونی
... دیدن ادامه ››
انداخت .
مشکل از کجا شروع شد ؟
به گفته مرد مشکل از جایی شروع می شود که وی تصویر خود در آب را با تصویر خود در آینه تخت مقایسه می کند وی می گوید انعکاس تصویر در آب دارای پیچیدگی هایی است و علاوه بر آن شما ورای تصویر خود را در آب می بینید عمق را نظاره گر هستید و مشکل اینجاست که آیا می توان به این عمق و ژرفای دید در آینه تخت رسید اگر می شود چگونه ؟
چه کار باید کرد ؟
هر یک از این دو شخص خالقی که قایق ران است را در ذهن شان متصور می شوند و به واسطه تصور وی سعی دارند به عمق وجود خود پی ببرند . در صحنه نمایش هیچ چشمه یا شیر آبی که جاری باشد وجود ندارد آب در روشویی ها و کلا دکور راکد است و هر از چندی هر یک از این دو با آب زدن به چهره خود و یا آب دادن گل های خشکیده سعی دارند آب و عمق تصویر پشت آن را به زندگی خویش برگردانند اما نمی توانند و از این روست که عمق خویش و خالق خود را در دریا ها متصور شده اند . مرد می گوید که پدرش ماهی گیر بوده و در بچگی خودش نیز به ماهی گیری میرفته اما الان مرداب انزلی دیگر ماهی ندارد و وی به عنوان راهنمای مسافر در مرداب روزگار میگذراند وی می گوید که مسافران قایق هر یک سعی دارند عمق آب را بکاوند و از اسرار آن آگاه شوند . گویی اسرار و جذابیت این آب ، ماهی های آن بوده اند اما ماهیگیری برای وی تمام شده و وقتی که تور ماهی خویش را که لباس شویی پنهان کرده بود آشکار میسازد میبیند که ماهی ها مرده اند و هرچند که آن ها را در آب راکد قرار می دهد زنده نمی شوند بنابراین وی به دنبال اسرار و معنای جدیدی است . از آن طرف زن تور ماهیگیری می دوزد تا شاید بتواند از اعماق آب چیزی به دست آورد .
عاقبت چه می شود ؟
همانطور که گفتم دکور صحنه یک محیط راکد است حتی ساعت ها کار نمی کنند زنگ ها بی صدایند و مرد با تکان دادن پاندول ساعت و زن با تکان دادن زنگ سعی در آن دارند که گذر زمان و پیشروی را احساس کنند اما به گفته خودشان چنان در دایره عبث گیر افتاده اند که راه گریزی از آن ندارند . آنها سعی می کنند که در سکوت شب ها و با نشستن کنار ساحل دریا و گوش فرا دادن به صدای امواج قایق ران و خالق شان را کشف کنند اما مه های ضخیم مانع این امر می شوند و آن ها به این بسنده می کنند که پشت مه ها چیزی نهفته است ممکن است ندانی چیست اما چیزی نهفته است شاید همان قایق ران . این روند سیزیف وار و دایره عبث به سرگشتگی آنان می افزاید و تردید دارند که آیا من مخلوقم که خالق را در ذهن خود تصور می نمایم یا آنکه من در تصور آن خالق یا همان قایق ران هستم .
آنان در انعکاس بی نهایت تصویر در آینه های روبرو و چرخش پرگار حول دایره عبث گیر افتاده اند و خود و خالق خویش را علت و معلول یکدیگر می یابند بی هیچ نقطه آغازی و به گمانم این روند سیزیف وار ادامه دارد ....
پی نوشت : به عنوان یک تماشاچی عادی آنچه را از نمایش دستگیرم شد نوشتم این نمایش پیچیدگی های زیادی دارد که به برخی از آن ها اشاره کردم و دیدن یک بار آن کافی نیست . نقد سایر عزیزان می تواند راهگشا باشد . مشتاقانه منتظرشان هستم .