اول اجرا با خیال راحت تو صندلیم فرو رفتم تا خانم مولایی رو تماشا کنم واز موسیقی مست بشم که این روزها بارها و بارها جهت مرهم بی قراری سیزیف گوش
... دیدن ادامه ››
میکنم اما کم کم جمعیت خارج از ظرفیت زیاد شد اینقدر که جای میز در صحنه عوض شد و من ترسیدم نکنه این موضوع به تمرکز و رهایی بازیگرا لطمه بزنه به خصوص که بازی ها به شدت تحت تاثیر صحنه بود مثل پرت کتابا و... اما زهی خیال باطل هر دو غرق در نقششون فارغ از همه تماشاگرها بازی کردند حتی آقای گرجی راحت کتاب ها رو پرت کردند و تماشاگرها سعی کردند با دست مراقب سرشون باشند.
رورانس اول من پر شورتر از بار قبل بلند شدم دست زدم و با جمله"بنشیینید حرومزاده ها" نشستم چه خوب که می شد دو بار بلند بشی و از عمق وجودت دست بزنی تا کمی از انرژی که از صحنه گرفتی تخلیه بشه.
پایان نمایش همراه با اشک های خانم مولایی اشک ریختم چون حس میکردم که با بلانش خداحافظی سختی رو پشت سرمی گذارند و دلم میخواست سفت بغلشون کنم.
مرسی به همه عوامل که این حال را برای ما رقم زدند و بی صبرانه منتظر اجرا مجدد هستیم.