در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال سحر بهروزیان | درباره نمایش رئالیسم مصنوعی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:42:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ما از مادرهامون ریشه نمی گیریم
از بچه هامون ریشه می گیریم


عکاس: رضا جاویدی
رمئویی که از جریان این پره ها خارج شد.....
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"رستگاری آن نیست
که انسان هر نمایشی را ببیند،
رستگاری آن است
که انسان اسماعیل گرجی را در صحنه ببیند"

اعتراف می کنم دیگه نمی تونم از هر اجرای لذت ببرم چون همش دارم با پدیده ای به نام گرجی مقایسه می کنم و ناامید می شم, نمی شه در نمی یاد یه جای کار اشکال بزرگی داره به قول مهشید تو هامون؛ چیکار کردی؟!!!! زندگی ام خراب کردی!!!!!!
پریشب نمایشی رو بعد از نیم ساعت می خواستم از سالن خارج بشم و این یعنی تک نگین درخشان صحنه ها بودن!

به طرز هولناکی بی نظیرید و به طرز شگفت انگیزی تحسین برانگیز جناب گرجی💫♥️⭐️
رستگاری آن است
که انسان اسماعیل گرجی را در صحنه ببین ...
حقیقت روشن این روزها...حیف نیست واقعا آدم چشمش رو از دیدن این هنر محروم کنه؟!دلم به حال اونایی میسوزه که تا به امروز از دیدن آتش بازی ایشون به روی صحنه محروم مانده اند...
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
مهرنوش
من جدای از اینکه هر بازی ای رو با گرجی در سیزیف مقایسه میکنم خود گرجی رو هم با گرجی در سیزیف مقایسه میکنم.
امیرحسین بهشون گفت تا دی موهاتون بلند نمی شه گفتن تا هرجا بلند شده بود می رم روی صحنه گفتم شما با همین گریم هم برید روی صحنه قبوله!
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
امیرحسین بهشون گفت تا دی موهاتون بلند نمی شه گفتن تا هرجا بلند شده بود می رم روی صحنه گفتم شما با همین گریم هم برید روی صحنه قبوله!
😍😍😍😍😍😍😍😍
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول اینکه اسماعیل گرجی ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

دیشب برای بار دوم اجرا دیدم و با توجه به مطالب دوستان به خصوص جناب ابدی سعی کردم تمرکزم این بار بیشتر روی ... دیدن ادامه ›› دیالوگها باشه که البته با وجود بازی تحسین برانگیز جناب گرجی کار برام خیلی سخت بود!قسمتهای از داستان برام شفاف تر شد و یک دستی بیشتری پیدا کرد.
در شروع نمایش لاوی به ماری می گه اینجا هیچ پنجره ای نداره به تاریکی اعتماد کن و این تاریکی شروع سرنوشت خانواده روتشیلد هست تاریکی که ازش عنکوتهای سیاه زاده می شه! مادر لاوی اشاره می کنه از 20 سالگی دچار اون عنکبوت شد و در حال حاضر پیتزا با طعم انسان طبخ می کنه و به عنوان خوشامدگویی برای مستاجر هدیه می فرسته.مادر به عنوان بیوه سیاهپوش که همیشه تنهاست و در تاریکی ،بیوه سیاه یادآور عنکبوتی از همین نام هست (اسم " بیوه سیاه " از آنجا برای آن انتخاب شده است که معمولا بعد از جفت گیری، عنکبوت ماده اقدام به کشتن و سپس خوردن عنکبوت نر می کند) پسر پیشنهاد رابطه با مستاجر به مادر می ده و مادر که در رابطه عشقی شکست خورده و معشوق رو با مرد دیگه ای در بستر دیده مشتاق این رابطه است در حالیکه در اول نمایش زمان حمام کردن آب جوش بر سر روتشیلد می ریزه!
لاوی به روتشیلد می گه در ازای جسمت روحت و و در ازای قدرت دخترت رو می خوام و بعد شاهد حضور ماری با پیراهنی قرمز (همون پیراهنی که رومئو در پایان تنش هست هر دو خیس هستن ،سردشون و حالشون بده) می شیم و ماری با صورتی خون آلود به دنبال مادرش می گرده و در نهایت شمشیر پیروزی قرداد شیطانی بر گردنش فرود می یاد، عنکبوتی در راهرو بر بدنش خراشی ایجاد می کنه و ماری از شیطان باردار می شه بچه ای که به قول مارتا شاید عنکبوت باشه!
در صحنه ای روتشیلد به لاوی می گه مارتا مثل مادرش، مثال مادرت و این سیکل زایش سیاهی و تباهی با قربانی کردن عشق رومئوها ادامه پیدا می کنه!

در پایان زیباترین تولد یک بازیگر بر روی صحنه (سفید کردن صورت و بعد خونی کردنش ،زایش حرکت و نمو به سمت بلا و عنکبوتی قاتل شدن)

اجرای قبل برام نمادهای سیاسی اش پررنگ بود اما دیشب اصلاً کار رو سیاسی ندیدم و این وجه اش هم برام جذاب بود.

سپاس فراوان از همه هنرمندان این اجرا،بدرخشید!
سحر جان فکر میکنم خود مری میگه فکر میکنم بچه ام یه عنکبوت باشه (وقتی که داره با مادرش صحبت میکنه!)
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
مهرنوش نوری
دلیل اینکه یه جا لاوی زمانی که میگه من عنکبوت زاده ام و پدرم ... و بعدتر روتشیلد زمانى که بدنیا اومد و در حال بالا رفتن از پله ها ، مثل تعزیه میخونن چیه؟ رابطه این دوتا با هم رو متوجه میشم ولى ...
مهرنوش جان الان که اشاره کردی یادم افتاد حرکت لاوی چقدر شبیه به عنکبوت بود!
شعری که روتشیلد می خونه حالت نقالی و تعریف از حادثه ای داره که خلاصه داستان، تولد فرزند و رشد در سرزمینی به عنوان سمبل مادر.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
مهرنوش جان الان که اشاره کردی یادم افتاد حرکت لاوی چقدر شبیه به عنکبوت بود! شعری که روتشیلد می خونه حالت نقالی و تعریف از حادثه ای داره که خلاصه داستان، تولد فرزند و رشد در سرزمینی به عنوان ...
بله دقیقا
منم خیلی به حرکات متفاوت بازیگرها فکر کردم و اتفاقا در مورد لاوی به همین نتیجه رسیدم.
خب پس اینطوری بهتره، من نمیدونم چرا به گوشم تعزیه طوری اومد البته شک داشتم.
توی این نقالی روتشیلد دقیقا جمله لاوی رو میگه حالا دقیق یادم نیست ولی "مثل نبض تند پدر که او هم عنکبوت زاده بوده" یه چنین چیزی حالا این دفعه ببینیم جیزای بیشتری دستگیرمون میشه.

۲۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید