جنگ کسب و کار من است
برشت پایه گذار تئاتر روایی با هدف پرورش دید انتقادی بیننده و دعوت او به تفکر بیشتر در اموریست که به نظر بدیهی می رسند .هدف او ممانعت از غرق شدن تماشاگر در نمایش است دعوت تماشاگر به تفکر در رخدادها،روابط و پدیده ها به جای پذیرفتن و تسلیم در برابر آنها که برای رسیدن به این منظور از شگردهای خاصی هم در میزانسن هم در محتوی با تکنیک فاصله گذاری بهره می برد بدین شیوه تمرکز تماشاگر را بر هم زده و مانع هم ذات پنداری می گردد، از جمله این شگردها در نحوه اجرا میتوان به نورپردازی قوی ،در معرض دید بودن پشت صحنه و ابزار صحنه ،اجرای نمایش در نمایش،آواز و تصنیف و نیز بکار گرفتن عنوان در شروع هر صحنه یا پایان آن اشاره کرد که جناب دژاکام به خوبی از این شگردها استفاده کرده بودند.
در محتوی نیز با نشان دادن عدم تناسب در گفتار و عمل،هدف خود را دنبال می کند.در نمایش ننه دلاور و فرزندانش تضاد در شخصیت و رفتار آنا به وضوح دیده می شود،او میخواهد در کنار سود بردن از منافع جنگ منافع شخصی و جان فرزندان خود را حفظ کند،در جای جای نمایش به اشکال مختلف با این ناسازگاری و تضاد برخورد میکنیم بعنوان مثال آنجا که آنا برای فروش خروس با قیمت بالاتر با آشپز چونه میزند و آشکارا فرزندش ایلیف را نادیده می گیرد تا معامله را تمام کند بعد از پایان معامله تازه به حضور پسرش عکس العمل نشان می دهد در این صحنه از تکنیک نمایش در نمایش نیز استفاده شده،یا جاییکه برای حفظ جان پسر دیگرش سوییسی باید رشوه بدهد و شروع به چانه زنی می کند،برایش پول اهمیتی بیشتر از جان فرزند دارد که سرانجام اینکار جز مرگ او نیست و به کاترین چنین می گوید:" میتوانم
... دیدن ادامه ››
٢٠٠ تا رو بدم فقط میخوام یک چیزی هم برای خودمون بمونه دنیا که به آخر نمیرسه "تماشاگر در نهایت حیرت می بیند مصائبی که بر او وارد میشود نه تنها موجب عبرت نمی شود بلکه همچنان به فکر سودجویی بیشتر است، یا صحنه ای که قاضی عسکر برای بستن زخم بازوی سرباز نیاز به پارچه دارد و آنا بدون پول حاضر به دادن پارچه نیست حتی رفتار قاضی عسکر در انتهای همین پرده!همه اینها در حالیست که آنا در صحنه اول اجازه نمی دهد فرزندانش در جنگ شرکت کنند و در پایان میگوید:"جنگ یعنی همین مردشور این کسب و کار را ببرد"!! او حتی پس از مرگ دخترش، بی درنگ به کسب و کار ادامه می دهد ،این تضاد بین رفتار و عمل و اوج منفعت طلبی،تماشاگر را به تفکر و عکس العمل وادار می کند و زشتی جنگ و تاثیر مخربش بر اخلاقیات را بیشتر نمایان می سازد ، جنگهایی که برای برای کسب سود بیشتر سرمایه داران به راه می افتند و بازنده اصلی در نهایت مردم عادی هستند حتی ننه دلاور
به نظرم کار به دلیل استفاده زیاد ازطنز که گه گاه به کمدى سبک روحوضى شانه مى زند در نشان دادن این مفهوم از نمایشنامه از مقصود اصلی فاصله گرفته است،کیفیت طنز خوب بود اما می توانست کمتر باشد یا در یکی دو جا به گونه ای دیگر اجرا شود،در عین حال ایرانیزه کردن اجرا در جاهایی خیلی خوب جواب می دهد مثل قاضی عسکر کنایه ها ،تکه کلام ها و رفتارش که به دل می نشست و جناب کربلایی نیز به زیبایی از عهده این نقش برآمدند
جالب بود که تپق های تک و توکی که از بازیگران دیدیم با زیبایی و ظرافت خوبی توسط خودشان جمع و جور میشد و به تلطیف فضا کمک می کرد حتی میتوانم بگویم خودآگاه یا ناخودآگاه در جهت تکنیک فاصله گذاری بود.
بازی ها از متوسط تا عالی ،انتخاب موسیقی خوب و تصنیف ها هم زیبا و جذاب اجرا شدند به خصوص تصنیف بگم بگم یا نگم من عاشق جنگم ،که واقعا به جا بود ...یا ترانه تسلیم
مخلص کلام، ننه دلاور و فرزندانش تنها یک روایت تاریخی نیست هدف اصلی آن در کنار بازگو کردن یک دوره تاریخی نشان دادن ماهیت تلخ جنگ و اهداف پشت پرده اش در سود جویی های اقتصادی و سیاسی و آثار مخرب آن بر اجتماع،افراد و خانواده هاست و مهمتر از همه وادار کردن ما به تفکر در این واقعیت و سعی در جلوگیری از بروزش ،این حقیقت تلخ در طول تاریخ همواره تکرار شده،هم اکنون هم که جنگهاى مذهبى دوباره شعله ور شده و با همان اهداف قدیمی در جریان است
سپاس فراوان از تمام عوامل اجرا ،خیلی خوشحالم که سال ٩٥ را با یک نمایش نسبتا خوب شروع کردم که پایان سال ٩٤ نیز با نمایش باد شیشه ها را می لرزاند چنین رقم خورد،پیشنهاد میکنم فرصت تماشای نمایش را از دست ندهید