« «باد هر جا که بخواهد میوزد و صدای آن را میشنوی، لیکن نمیدانی از کجا میآید و به کجا میرود، همچنین است که هر که از روح متولد میشود.» انجیل یوحنا باب سوم آیه 8
لوییس بونوئل جمله معرفی دارد راهبر حقیقی جهان ،تصادف است ،صور فلکی از یک زاویه مهر تاییدست بر این جمله،زندگی یک انسان میتواند در دهها مسیر متفاوت قرار بگیرد اما ،سلسه حوادث و اتفاقات فقط یک مسیر را رقم میزند ،که اختیار انسان گاه کمترین نقش را دارد، کدامیک از ما در نگاه به گذشته یا همین دیروز به خود نگفته کاش اینکار را نمیکردم کاش این حرف را نمیزدم ؟....تنها یک حرف میتواند مسیر زندگیمان را به کلی تغییر دهد ....اگر خود وجود ضرورت نداشته باشد آیا این مسیرها ضروری هستند؟ به هر حال ما گرفتار و محصور در این دایره ی تصادفات هستیم و بیرون زدن از آن به اندازه رساندن زبان مان به آرنج غیرممکن است. روابط انسانی ما هم زیرمجموعه ای در میان حوادث همین دایره است....
از زاویه دیگر ، نمایش بیانگر تفاوتهای بنیادی انسانها است تا این حد که عشق هم نمیتواند سرپوشی بر آن باشد و آنها را کنار هم نگه دارد همچون صور فلکی که برخوردشان حاصلی جز فروپاشی ندارد
و در نهایت مهمترین قصه نمایش ،داستان زندگیست ، با همه ی تلخیها باید مسیر خودمان را بپذیریم و برویم، آمدیم
... دیدن ادامه ››
که نغمه خود بسراییم و جان بر سر دلدادگی فدا کنیم چون زنبور نر که میداند پس از جفت گیری زنده نخواهد ماند میداند و چنین می کند ... اگر که این آگاهی دردآور از وجود که زنبورها ندارند و ما داریم، بگذارد!
میشد با کم کردن حالتهای ممکن در اتفاق افتادن حوادث بر جذابیت کار افزود مخصوصا اینکه گاهی به هم نزدیک بودند و حالت تکرار میگرفت. هرچند که کار مشکلی هم به همین صورت ارائه شده است.
کار زیبایی بود، سپاس از اشکان جنابی و متین فکر آزاد که بازی دوست داشتنی ارائه دادند