کالیگولا غنی زاده... بله درست خوندید ...آلبرکامو نه !! غنی زاده ایستی کالیگولا به دنبال چه بود؟
اینکه او درگیری سلولهای چشم و اعصاب بینیایی تماشاگر را انقدر مشغول میکرد که لذت شنوایی و دیالوگهای سنگین متن کم رنگ میشد او دنبال چی بود ؟ فرم ؟ نماد ؟ میزانسن اغواگرایانه؟ حرکت ؟ بدن؟
کالیگولای صابر ابر با تمام وجود حتی از اولین ثانیه دردمرده و شکست خورده بود اون کم کم فرو نریخت او فقط داشت خرابه خود را مثل آش گُهی هم میزد و مثل گربه ای که قبل خوردن موش سمجی با اون بازی میکنه اشش رو با قاشوق دسته طلایی این کاسه اون کاسه میکرد تا با ولعی مثل گشنگان داستانهای چخوف سر بکشه
غنی زاده همه نمایشها و متن ها و حرفها رو غنی زاده ایستی میکنه صورتکهای سفید و بی روح مسخ و دلقک وار صداهای ملودیک وار حرکات برنامه ریزی
... دیدن ادامه ››
شده این تاتر غنی زادست
اون دوست نداره مثل بچه آدم تاتر بسازه نمیتونه مثل همه بببینه ای غنی زاده ای غنی زاده لطفن بازم مثل خودت ببین
نمیدونم اگه خوده کامو این کارو میدید خوشش میمود یا پامیشد تخم مرغی مثل همون هااا نثارت میکرد کارگردان اخمو!!
که چطور غنای زیبایی شناسی و حرکت و میزانس و دکور انقدر ذهن تماشاچی رو درگیر میکنه و ارضا که دیالوگها فقط مثل اوایی نجویده شده پس ذهن مخاطب میگذره قطعن اون حسودیش میشه فرم و غنی زاده ایسمی تو از متن او پر زرق و برق تره
ما امدیم حمایتت کردیم تا بازم تاتر بسازی غنی زاده پس لطفن این بار انقدر غنای دیداری منو ارضا نکن که از متن جا بمونم