در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال سپهر | درباره فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:41:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

داشت ماتم شدید می بارید
از دلِ ابر اسید می بارید
گریه های سفید می بارید
غصه های جدید می بارید

مادرم داشت زایمان می کرد...

دورِ میدان؛ سکوت می رقصید
در اتوبان؛ سکوت می رقصید
زیرِ باران؛ سکوت می رقصید
توی فنجان؛ سکوت می رقصید

داشت بابا تراژدی می شد...

چهره ... دیدن ادامه ›› اش را کسی اتو می کرد
جامه ی درد را رفو می کرد
مرگ را داشت زیر و رو می کرد
با خودش هم بگو مگو می کرد

سقط شد خواهرم درون خودش...

یکنفر در اتاق؛ پرپر شد
زیر نور چراغ؛ پرپر شد
خارج از اتفاق؛ پرپر شد
کلت، باتوم، چماق... پرپر شد

چاقوی تیز دست داداشم...

درد دارد تصورم؛ نقطه
از خودم نیز دلخورم؛ نقطه
خالی ام، از جنون پرم؛ نقطه
خشک مانند آجرم؛ نقطه

بندِ بعدی طناب داری هست...

گرگ ها کلّ گله را خوردند
زنده ها در سکوتشان مُردند
غنچه ها وانگشته پژمردند
خنده ها را گلایه ها بردند

یک نفر در میانِ هال افتاد...


#امیرحسین_خوشحال
« زنده ها در سکوتشان مُردند »
۱۰ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید رسیده‌ای به حسابِ برابران
اما هنوز مانده گناهانِ دیگران

کرکس که هیچ، بر سر تقسیمِ ارزنی
تغییر می‌کنند تمامِ کبوتران

هم رشک می‌بریم به آنان که قانعند
هم غبطه می‌خوریم به قدر توانگران

ما با کدام جنبه‌ی جرأت، دلِ تو را
تشبیه می‌کنیم به دریای بیکران

دائم شهید می‌شوی از بس که زنده‌ای
دنیا ... دیدن ادامه ›› اگرچه پر شده از مرگ‌باوران

مادر! به آن بهشت که در سرنوشت توست
این‌جا جهنّم است؛ به دنیا نَیاوران!

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۸ خرداد ۱۳۸۹
#کتاب_قانون چاپ ۱۳۹۰
#نشر_داستان_سرا
داستان کوتاهی از منوچهر احترامی
به بهانه‌ی ۲۳ بهمن سالمرگ این طنزنویس معاصر

مارها قورباغه‌ها را می‌خوردند و قورباغه‌ها غمگین بودند.
قورباغه‌ها به لک‌لک‌ها شکایت کردند.
لک‌لک‌ها مارها را خوردند و قورباغه‌ها شادمان شدند.
لک‌لک‌ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه‌ها.
قورباغه‌ها دچار اختلاف دیدگاه شدند.
عده‌ای از آن‌ها با لک‌لک‌ها کنار آمدند و عده‌ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند.
مارها باز گشتند ... دیدن ادامه ›› و هم‌پای لک‌لک‌ها شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند.
حالا دیگر قورباغه‌ها متقاعد شده‌اند که برای خورده شدن به دنیا می‌آیند.
تنها یک مشکل برای آن‌ها حل نشده باقی مانده‌است.
این‌که نمی‌دانند توسط دوستانشان خورده می‌شوند یا دشمنانشان!


#منوچهر_احترامی
براووووووو واقعا
۲۵ بهمن ۱۳۹۷
نور به قبرش بباره.
۲۵ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید