در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال سید حسام حجازیان | درباره نمایش مائوزر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:12:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب اجرا رو دیدم.
خوب بود به نظر من، نه بیشتر. میتونم بگم از دیدنش پشیمون نیستم و دوستش هم داشتم تا حدودی.
حسرت میخورم به بقیه دوستان که اینقدر لذت بردند.
حضور یک سری از المان ها یا عناصر برام خیلی منطقی نبود، که احتمالا از اطلاعات پایین من بوده، به طور مثال نگه داشتن صندلی به پشت چی رو میخواست بگه؟ یعنی نشسته اند بر صندلی و در حال محاکمه و فقط برای انتقال بهتر حس بلند میشدند و .. یا چیز دیگری؟!
اول کمی رنجور شدم از این کشتن های سیاسی به هر بها، اما گویی این در ذات ماست و به هیچ وجه از بین نخواهد رفت این کشتن، از کشتار های قبیله ای عصر حجر گرفته تا جنگ های جهانی و قتل های سیاسی و جدیدا انتشار بیماری!
در هر صورت حرف های برای گفتن داشت نمایش و حس هاییرو منتقل میکرد و از این بابت موفق بود.
اما حرفش خیلی کوتاه بود شاید با یه فیلم کوتاه 5 دقیقه هم این ایده رو میشد اجرا کرد، در طول 50 دقیقه حرف ها بیشتر تکرار میشد، شاید برای ... دیدن ادامه ›› بیشتر جا افتادن و انتقال بهتر که گویا کارساز هم بوده برای همه.
اما این برای من کمی کسل کننده شد.
بازی ها اما اکثرا خوب بود، جز لحن بازیگر نقش اصلی که زیادی تصنعی جلوه میکرد، اما با قدرت ایفا شد اون هم.
از بقیه بهتر و سوار تر روی کار آقای بی غم و دوست قد بلند ترشون بود.
موسیقی و صحنه خوب بود.
گریم بهتر از خوب بود.
نور هم خیلی خوب بود، فقط در لحظه های از نمایش که نور کامل داشتیم ترجیح میدادم اون هم رنگی بود که خون های روی دیوار قرمز تر به نظر برسند.
خسته نباشید و به امید روز های بهتر برای عوامل.

*نوشته ای که خواندید بیشتر مبتنی بر سلیقه است.
چنگ زدن به بنیان قدرت (مثلن)
۱۲ خرداد ۱۴۰۱
«و او که من بودم همچنان می‌کشت، می‌کشت؛ او گفت من بارم را از روی دوشم برداشتم، بر شانه‌هایم دیگر مردگان سنگینی نخواهند کرد»
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
مهرنوش مومنی
بنطرم صندلی نماد قدرت بود که حالا بر پشتش حمل می‌کرد در واقع انگار دیگه انقلاب و قدرت بر او حاکم بود و بر پشتش سنگینی می‌کرد ! حتی دست و پاشو بسته بود البته همانطور که قبلا هم عرض کردم مائوزر ...
آره منطقیه صندلی
خوب اون خانومه هم که اومد رو صندلی و بقیه داستان میخواست جنسیت زدایی کنه یا داستان چیز دیگری بود
برای من 2.5 بود به دلیل لباس و موسیقی و نور 3 دادم
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید