در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال علی سیمایی | درباره نمایش کابوس نامه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:58:38
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اول از اینجا شروع کنم که چند بار شنیدم دوستان میگن که این نمایش ترس داره و شنیدن که ترسناکه و از این حرفا..!!! به نظرم اصلن چیزی نبود تو این نمایش که باعث ترس بشه شاید یکم اضطراب ایجاد کنه در بعضی افراد اما ترس نیست..!!(من اضطرابم نداشتم..!!!)
اگه هنوز ندیدن نظرمو نخونین و برین تجربش کنید تا حالا شده که سعی کنین چشم هاتونو ببندین و سعی کنین ادای ادم های کور در بیارین ؟؟ یعنی چشماتونو ببندین و راه برین و با اون چشم بسته به دنیا اطرافتون نگاه کنین ؟؟ این نمایش دقیقن همونه و قرار بدون دیدن با چشم ، یه سری اتفاقات رو ببینین و یه چیزاییو لمس کنین حس کنین بو کنین..




خوب ... دیدن ادامه ›› اما نظرم درباره این نمایش اینکه اول متن.. من کلن خیلی دیر با متن ارتباط برقرار میکردم یعنی با کابوس ها.. خیلی دیر درکشون کردم و خیلی با اتفاقات تو لحظاتش نتونستم تاثیر بگیرم..نمیدونم شاید مشکل از من بوده که خوب تمرکز نداشتم روی حرف ها..اما درباره داستان اون دختر که شفا گرفت به نظرم نامربوط ترین قسمت متن بود و اصلن درک نکردمش و خوشم نیومد مخصوصن اون کلمه الله که روی دست دختر ظاهر میشه..!!!!! اما قسمت جنگ دوست داشتم و کلن عاشق شنیدن اهنگ با صدای بلندم تو اون قسمت هم به شدت اون صداها واقعی برام جلوه میکرد و لذت بردم ..همون اول فک میکردم هی میگه بو کنیدو بوی بابونه .. امای بوی بابونه نبود گفتم شاید من اشتباه میکنم اما بعد فهمیدم که درست فک کرده بودم.. اخر کار از بس حوصلم سر رفت و منتظر بودم تموم بشه که خیلی گوشم به گوینده نبود که چی داره میگه ..و قسمتی که خیلی برام جذاب بود اون نهار خانواده بود که با صداهایی که میشنیدم و جاهای صداها و هماهنگیشون واقعن حس میکردم دقیقن دارم میبینمشون و سر سفر نشستم..

اما اینکه دوست داشتم نه . متن برام در کل جذاب نبود و از همون اولم میدونستم که دوست داشتم انتخاب نمیکنم اما این تجربه جالب باعث میشه اصلن سراغ دوست نداشتم هم نرم.. پس میرسم به دیدم اما چیزی ندیدم که کلن چشام بسته بود الان موندم گزینه مورد نظرم کدومه..!!:دی

http://cafebazaar.ir/app/com.tamashakhaneh/?l=fa
جناب آقای سیمایی همانطور که میدانید اسم نمایش کابوس نامه است و در کابوس هیچ یک از خوابها و یا کابوسها به قبل و بعد از آن ارتباطی ندارد از نقطه ای به نقطه دیگر و اتفاقا اگر در زمان اجرا متمرکز میبودید و دقت میکردید با یک ظرافت خاص کابوس اول به کابوس دوم متصل شده بود که این مهم با داستان دختر فلج ( ترنج ) اتفاق افتاده بود و بنظر من ظریفترین و مهمترین . زیبا ترین قسمت نمایش نامه بود ، تصور کنید اگر این قسمت حذف شده بود چطور میتوانستید حس و حال مادر شهید مالمیر را تجربه کنید
۲۹ خرداد ۱۳۹۳
من بازم اون حال مادر شهید برام مملوس تر بود تا این اتفاق.. کلن به این قضیه هیچ اعتقادی ندارم خیلی ها شفا گرفتن این قسمت داستان درسته اما قسمت علامت یه چیز اضافس و قضیه اس ام اس دادن.. وقتی کسی مثل من که همیشه اطرافشو با چشم دیده و با گوش شنیده تا بتونه تحلیل کنه و درکش کنه شما نباید انتظار داشته باشی که من در همون یک بار هر چیزی که میشنوم رو در ذهنم جمع کنم و به هم ربط بدم.. سرعت حرف زدن ها و عوض شدن موضوعات امکان اینو به من که نداد.. مثل اینکه شما خیلی تو زبان انگلیسی خوب نیستی و داری یه به سخنرانی گوش میدی که تازه هی موضوعشم عوض میشه چقدر از حرف ها رو از دست میدی؟؟ تا میخوای مفهموم جمله اول تو ذهنت تحلیل کنی طرف جمله دوم گفته و رد شده..اینقدر این کار(فقط گوش دادن) تمرین میکنی تا بعد مدتی گوش و ذهنت با هم مرتبط بشن و همون لحظه هم بشنوی هم بفهمی ..
۲۹ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید