«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایش رو دیدم، اصلا نمیشه گفت کار خوب نبود، یعنی اگر کسی با این کار ارتباط برقرار نکرده باشه، شاید به دلیل عدم مطابقت با سلیقه اش باشه. اما من خیلی با داستانش ارتباط برقرار نکردم، شاید دلم میخواست الان تئاتر نمایشنامه ی دیگری رو میدیدم، هیچ ربطی به مشکل داشتن داستان نداره. داستان اصلا پیچیدگی غیر قابل فهمی نداشت و این خوب بود. اینکه به دنبال چند و چون و چرائی ناملایمات زندگی حالمون در کردارها و اعمال گذشته مون باشیم جالب بود. خیلی از ما طبیعتا به این صورت هستیم، خیلی از بد بیاری ها و نا ملایماتی که باهاشون مواجه میشیم، رو دنبال میکنیم که ببینیم در گذشته به کی و کجا مختوم میشن که در واقع منشا و سرآغاز مشکلات ما شدن، چه بسا به خودمون ختم بشه. مثل اینکه بیف و یا دوستش، پدرش رو در رقم زدن آینده ای ناصحیح و بی کیفیت برای فرزندش مقصر میدونستن، یا خود فروشنده که وسواس گونه مرور میکرد خاطرات پیشنهاد برادرش رو تا خودش رو مقصر بدونه برای اینکه انتخاب درستی نکرده. یا همسرش رو باعث این انتخاب و تصمیم میدونست. در کل از نظر اشتراک درونی با خیلی از ما همگن بود و هست و بنابراین قضیه خیلی باور پذیر بود. شخصیت ها خیلی خوب از آب در آمده بودند. اما در کمال احترام میخواستم بگم، ای کاش حزن و اندوه آقای آذرنگ بیشتر بود. یعنی شرایط ایشان کمی اندوهبارتر از این بود که تا این حد با طنز همراه باشن، منظورم از طنز، خیلی چیز خنده داری نیست، اما گاهی رفتارشان از حزن کاراکتر شون کم میکرد. بازی خانم ادبی رو دوست داشتم. نقش آقای نعیمی نسبتا کوتاه بود اما خیلی خوب بازی کرده بودند. در مجموع بازی ها خوب بود. طراحی صحنه و لباس و نورپردازی خوب بود، رنگ و سوی موسیقی خیلی کمرنگ بود که شاید به اقتضای نمایشنامه و پر دیالوگ بودنش باید به این صورت می بود. نمیتونم در نهایت بگم دوست نداشتم، چون دروغ هست. اگر گزینه ی دیدم رو هم در نظر بگیرم کمی بی انصافیه. بنابراین دوست داشتم.