ایده نمایش زنها اما با صدای مردها، دکور، تعویض نورها و بازیها همگی بنظرم جذاب و خلاقانه بودن.
درمورد طنز کار هم میتونم بگم نیمه اول نمایش
... دیدن ادامه ››
یعنی تا قبل از گفتوگوی دوتا هوو خیلی شیرین بود ولی بعدش دیگ قوت قبلی رو نداشت.
درمورد داستان ولی باید بگم حمایت از زنان در این کار فراتر از یک شعار کلیشه ای نمیره. دغدغههایی نشون داده میشن که خیلی وقته در جامعه تاریخ مصرف گذشته شدن. ناراحتی از دختردار شدن یا کار کردن زن اون چیزی نیست که در مخاطب تلنگری ایجاد کنه و با فکر جدیدی از حقوق نادیده گرفته شده امروز زنان دفاع کنه.
مردها رو معتاد و به درد نخور و احمق نشون دادن یا عشوه ریختن خانوم معاون برای حل شدن کارش و سایر دیالوگهای اداره رادیو هیچ کمکی به هدف اثر نمیکنن. و نویسندهای بیکار که جرئت نوشتن درباره هیچ موضوعی رو نداره اما این بار فکر میکنه نمایشی که نوشته حامی حقوق زنان و برابری اونهاست.
نمایشی که در اون یک پیرمرد به قول خودش عاشق شده و تمام زنان نمایش حتی مادر عروس راضی هستن در قبال منفعت خودشون بهش کمک کنن تا این وصلت سر بگیره!
اگر فقط به طنز کار نگاه کنم، عشق در پیری و ایدههای جذابش من رو به قدر کافی خندوند.
اما اگر محتوا و حرف های انتهایی رو در نظر بگیرم، این نمایش بیشتر خودزنی کرد تا ارائه.
تشکر میکنم از همه کسانی که برای این نمایش زحمت کشیدن
شاد و آزاد باشید