در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ساناز ب | درباره نمایش خنکای ختم خاطره
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:40:15
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آدمیم!! آهن نیستیم که بگی بذارمش کنار، فردا میام می‌تراشمش...
.
.
.
معتقدم تیاترهای خوب، فصلی هستن! دو سه ماه انقدر تیاتر خوب هست که نمی‌دونی کدوم رو ببینی، و برای چند ماه بعدی، اجرای آنچنانی روی صحنه نمی‌ره...

هفتهٔ پیش، چهار تا تیاتر از تیوال انتخاب کردم و از دوستام نظر خواستم، که حداقل دوتاشون رو ببینیم...یادمه دربارهٔ هر کدوم حرفی زدم، خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم رو به خاطر هنر ناب جناب بیضایی نمی‌خواستم از دست بدم و شد انتخاب اولم و پنج روز پیش دیدمش و راضیَم از انتخابم. دوست داشتم شیطونی یا نارنجیغ رو هم ببینم. اما به طرز عجیبی، دلم می‌خواست انتخاب دومم خنکای ختم خاطره باشه...تصویری که با شنیدن و دیدن اسم آقای آذرنگ تو ذهنم میاد، تصویر ... دیدن ادامه ›› داییمه که دائماً داره از قلم روان و فوق‌العاده‌شون تعریف می‌کنه! و خُب جز نویسندهٔ نمایش و خانم بوبانی، کسی رو نمی‌شناختم و می‌دونستم به اعتبار آقای آذرنگ، این کار رو باید دید. وقتی متوجه شدم داییم اجراهای قبلی این نمایش رو دیده بود و جز تعریف چیزی نشنیدم، بلیط رو خریدم و چه کار خوبی کردم!

چقدر اون حس غم و غربت این نمایش رو دوست داشتم...حسّی که به همه‌مون تزریق می‌شد...فرقی نداشت از چه جنسی هستیم...از چه دوران و تاریخی هستیم...از چه فرهنگی...چه قومیتی...همه درگیر اون حس شدیم. غرق شدیم. و آخر هر پرده، صدای صاف کردن گلو و بینی‌های گرفته از اشک رو می‌شنیدیم! پیر و جوون، نتونستیم فضای موجود رو از زاویه‌ای، جز زاویهٔ دید شخصیت‌های نمایش، ببینیم...چهرهٔ سیاه جنگ...و باقی‌مونده‌های اون.که البته، امشب دیدیم که از جنگ هیچی باقی نمی‌مونه...هیچی جز مرده‌های متحرکی که در درد فراق و انتظار، ذره ذره آب شدن...
مرده‌هایی فراموش‌شده و تنها، که ثابت می‌کنن جنگ هر تن و شهید شدنش، فقط کشته شدن خودش نبوده...

طبق انتظارم، متن فوق‌العاده بود. دست‌مریزاد آقای آذرنگ...
و خدا قوت به این تیم جوان؛ کارگردان خوبی که از امشب به بعد اسمشون یادم می‌مونه، و بازیگرانی که هر کدوم، یه خاطرهٔ خوش از اجراشون تو ذهنم ثبت کردن...هر سه مأمور بنیاد خوب بودن، به خصوص آقای انصافیان. آقای شهاب عباسیان خیلی انتخاب خوبی برای اون نقش بودن و پدر و دختر کرد، آقای شهباز طهرانی و خانم سهراب حقیقت هم واقعاً عالی بودن. بازی آقای ایمانیان به شدت احساساتیم کرد و بالاخره برای اون صحنه و حسّش اشک ریختم. آقای نصیری فوق‌العاده بودن...و آقای محمدی در نقش یوسف خیلی خوب بودن. خانم بوبانی هم که نیاز به تعریف ندارن.

امشب، آخرین شب به صحنه رفتن این تیاتر بدون سلبریتیه!
از دستش ندید...
عاطفه گندم آبادی و حامد ادوای این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید