در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ساناز ب | درباره نمایش زخم‌های وحشتناک زمین بازی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:24:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چقدر حرف داشت برای زدن، این زخم‌های وحشتناک زمین بازی...
چقدر حرف دارم برای زدن...
سی سال از زندگی...از هشت سالگی، تا سی و هشت سالگی...تلخه ... دیدن ادامه ›› که به چشم ببینی حتی سی سال هم کافی نیست برای چشیدن طعم خوشبختی؛ اگر شخصی باشی که از کودکی زخم‌خورده باشی...روح زخمی و متلاشی، که حتی وقتی تا این حد زخم داری، باز هم می‌تونی دوست داشته بشی...تا جایی که حتی ممکنه یه نفر عاشقت بشه و بشه خودِ تو!! که حتی عمداً، به خودش زخم بزنه (یا حتی از تو بخواد بهش زخم بزنی تا طعم دردت رو بچشه) و تمام تلاشش رو بکنه که توجه تو رو به خودش، وجودش، و زخم‌های فیزیکیِ قابل رؤیتش، جلب بکنه...و روح زخمیِ تو رو، شفادهنده بدونه...

اما...وقتی زخم داشته باشی، زخم عمیق روحی، حوصلهٔ بازی نداری...حوصله نداری تو یه زمین بازی، یه نفر خودش رو بندازه زمین تا توجهت بهش جلب بشه! دلت اطمینان‌خاطر می‌خواد...یه امنیت عمیق، امنیتی که تو مأمن خودت و خانواده نتونستی داشته باشی...
اگر عاشق شدی، بازی نکن! شاید زخم معشوقت انقدر عمیقه که توان و انرژی بازی نداشته باشه...حوصلهٔ قایم‌باشک‌هایی با فاصلهٔ زمانی پنج سال نداشته باشه...
«کیلین»، دلش یه امنیت می‌خواست...یه حضور مداوم و یه مأمن نرمال، چیزی که تو خانوادهٔ «داگی» دیده می‌شد. داگی یه پسر معمولی بود و کیلین یه دختر غیرمعمولی، که از همون ابتدای نمایش، با نقاشی کیلین می‌تونستیم به عمق فاجعه و بلاهایی که سر یه بچهٔ هشت ساله اومده، پی ببریم...و چه تلخ و دردناک که حتی عشق هم نتونست نجاتش بده...چون یه عشق بلاتکلیف بود، مثل خیلی از عشق‌هایی که این روزها خیلی‌ها دچارش می‌شن و زخمی به زخم‌های روحیشون اضافه می‌شه...

به تماشای این نمایش، با یه پایان عالی، دکوری مینیمال و پرمعنا، انتخاب موسیقی فوق‌العاده، کارگردان و هنرمندان خوب و متن درجه یک بنشینید.

بعضی جاهای نمایش، عجیب یاد فیلم One Day افتادم
پ. ن. ۱. آخر نمایش، یه حرکت خلاقانه رو شاهد بودیم. یادبودهایی از این نمایش: چسب زخم! ای کاش همهٔ زخم‌ها، با چسب زخم خوب می‌شدن
پ. ن. ۲. سکوت نکنید! هیچ‌وقت سکوت نکنید...حرف بزنید لطفاً!
چقد خوب نوشتی ساناز جان..خیلی کنجکاوم کردی به دیدنش..
۱۶ تیر ۱۳۹۷
ممنون نیلوفر جان
حتما ببینش
۱۹ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید