در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال 7th July | درباره فیلم رد کارپت - red carpet
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:01:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خطر لو رفتن داستان، بشدت!
رد کارپت یه فیلم سطحیه که هم در چیزی به اسم فیلنامه و هم درباره شخصیتها و رویدادها میخواد در سطح بمونه و نه به دنیای آدمها ش وارد میشه و نه میخواد درباره هر انچه که اتفاق افتاده فکر داشته باشه! تاثیر این بی فکری و سطحی نگری در جایجای فیلم قابل مشاهده است که اگر اینطور نبود شاید یه اثر قابل دفاع و همچنین نمونه ای بدیع در حمایت از هنرورانی بود که فیلم در پایان به آنها تقدیم شد!
فیلم متاسفانه به دنیای هنروران ورود نمیکنه و تنها کلیشه وار از عشق این آدم گمنام – که نکته خوب قصه همین گمنامی است- به سینما بخصوص "مارتین اسکورسیزی" و فیلم "کازینو" حرف میزنه! در واقع کارگردان از توهمات ذهنی یه هنرور که فکر میکنه مرغ همسایه غازه استفاده میکنه تا اونرو به سفری بیهوده به خارج از ایران ببره تا بازخوردهاشو بتصویر بکشه شاید درس بگیره!
شروع فیلم که همراهی تیتراژ رد کارپت با تیتراژ کازینو هست شروع خوب و هوشمندانه ایه و سایر ترکیب تصاویر فیلمهای اسکورسیزی با حس و حال هنرور تقریبا خوب از کار دراومده.
فیلم قصه نداره و همینطور قهرمان! تنها یه ایده داره که همونطور که گفته شد از اول عقیمه! "کسیکه در بدنه سینما فعالیت داره و باصطلاح هنروره، طرحی رو با خودش به جشنواره کن میبره تا بدست وودی آلن برسونه اما در کمال تعجب این طرح درباره "تهرانه" و در ادامه هنرور از آدمهای تهران ... دیدن ادامه ›› حرف میزنه که دوزیست شدن"!؟
اولین ایراد فیلمنامه همینه که وودی آلن چه ربطی به تهران داره که بخواد دربارش فیلم بسازه؟ آخه توهم هم باید منطقی باشه!!! پس چرا این آقا همش دنبال اسپیلبرگ میگرده تا اونو اصلاح کنه؟ اونکه انقدر میدونه خارج از کشور همه چیز براساس قاعده و قانونه و بقول خودش به بازی، کار دارن نه قیافه! فکر نمیکنه بازیگر "سنجاقی" قبول نمیکنن که میخواد طرحی ارائه کنه تا بتونه توش بازی کنه! این شخص هنروره ولی چرا دیوونه اسکورسیزیی هست که کارگردانه؟ چرا دیوونه رابرت دونیروی بازیگر نیست؟ که در تمام صحنه ها و همینطور خیال هنرور رابرت دونیرو نقش داره! همه اینها واقعا ناشی از توهمه ؟
به لوکیشن مورد علاقه عطاران یعنی "توالت" خیلی پرداخته شده و چه در خانه ایرانش و چه در فرانسه بیش از حد معمول نشون داده میشه! جدا از صحنه شلنگ کشیدن در اتاق هتل که چالش اکثر ایرانیهاست و خنده دار، مواجهه با تهیه کننده ایرانی در سر کاسه توالت فرنگی و یا درآوردن گوشی سوسن پرور از کاسه توالت ایرانی و صحبت کردن با اون در همان حال اضافی و ناشی از نداشتن متن و فیلمنامه و ضعف در میزانسن و طراحی صحنه است!
نمیدونم چجوری کت وشلوار امیر نوری که کوتاه قد تر از هنروره فیتشه و اندامی میشه با اینکه نوری چاقتر از عطارانه! اگه میخواد بگه این قشر ارتباطاتشون هم با آدمهای قوی نیست خب میتونست یه جور دیگه این حرف و بزنه که باور پذیر باشه وگرنه هنروری که میتونه بره تو تیم هنرمندان فوتبال بازی کنه!؟ بالطبع با کسایی مثل رضا یزدانی یا برزو ارجمند رفیق میشه و از اونا کت و شلوار میگیره که هم اندازشن!
سرعت کار در بخش فرانسه زیاد میشه چراکه مدت زمان جشنواره کوتاهه و علاوه بر بیفکریها و بیقصه و بی هدف بودن کار نداشتن زمان هم تاثیرش رو بر فیلم میگذاره . جالبه که کارگردان فیلم این بی هدفی رو از مزایای فیلم میدونه و میگه ما صبر کردیم ببینیم چی پیش میاد؟ . دزدیدن نردبان از یه فرانسوی بی هیچ عاقبتی برای هنرور، پوسترهای یک متری آلن دلون و آل پاچینو که به دیوار اضافه میشه و حتی نمیگه که از کجا اومدن ، رفتار عجیب و غریب جمال که دزدیست با معرفت که اگر آن دف رو جا نمیگذاشت احتمالا قصه ادامه پیدا نمیکرد و هنرور با این دف بود که تونست شکم خودش رو سیر کنه و اینطور به زمان فیلم اضافه بشه!؟ و خیلی مسائل دیگه که سرسری گرفته شد حاصل این نگرش یا بهتر بگم نداشتن فکره!
عطاران فیلمش رو مستند میدونه ولی بهیچ وجه مواجهه اتفاقی با جیم جارموش و یا دیدن آیشاواری که پیش آمد کرده، دلیل بر "رئال" بودن کار نیست و متاسفانه باید گفت معنای غلطی از مستند رو تصور کرده! برنامه ریزی و طرح کلی داستان که باید در اختیار کارگردان باشه تا روند منطقی داستان شکل بگیره وگرنه باسم بداهه در کار که نمیشه کارگردانی مستند! ضمن اونکه خوابیدن جلوی کاخ جشنواره و یا رفتن به تالار اصلی با استفاده از کارت خانه سینما، هجو و کمدی تخیلی و سورئالیستیه !
مستند درباره هنرورها یا قشر بدنه سینما در ایران قبلن ساخته شده و "سیاهی" و "بالاتر از سیاهی" نادر طریقت بهترین آن در قبل از انقلاب و "مرد چایی" ساخته آقای حمید جبلی درباره "احمد یاوری شاد" یکی از هنروران سینما بهترین نمونه بعد از انقلابه که سال 89 ساخته شده و فیلم اخیر شرافتمندانه حضور این گمنامان رو بتصویر میکشه و وارد دنیاشون میشه و از عشقشون به سینما و بلاهایی که سینما سرشون آورده میگه! سلام سینما هم نمونه ای بمراتب بالاتر و قویتر از رد کارپته و از این لحاظ که در یک روز اونهم از آدمهای اتفاقی فیلمبرداری میشه شبیه رد کارپته ولی عنصر فکر رو میشه در اون دید و قصه ای داره که براساس اون مسیر مشخصی طی میشه و به هدفی مشخص دست پیدا میکنه!
علاوه بر این فیلمهای مستند فیلمهای داستانی نیز مثل "سرخپوستها" از غلامحسین لطفی و "شبح کژدم" از کیانوش عیاری قبلن به این موضوع پرداخته اند و با شناختی که از عطاران داریم و گفته خودش که خیلی اهل فکر کردن نیست و نمیخواد گذشته رو مرور کنه حتما برای ساخت رد کارپت به این مراجع رجوع نکرده و صرفن به داشته های خودش و گفتگو با احمد احمدی و دیدن عکسها و فیلمهای ایشون بسنده کرده که بهیچ وجه کافی نبوده وگرنه بدور از توهمات شخصیت فیلمش واقعیت رو درباره این اشخاص میساخت! شاید چون فیلم برای "احمد احمدیه" و ایشون که تهیه کننده کارن و همچنین مدیر فیلمبرداری و مجری طرحند و قصه اولیه هم برای ایشونه و سالها به کن رفته بوده و اونجا رو دیده نتونسته بوده خوب برای عطاران مطلب رو جا بندازه و یا شایدم برعکس چون این آقا این همه مسئولیت در فیلم داشته اثر خودش رو بخودی خود گذاشته و نفوذ ایشون باعث شده فیلم بدین شکل از هم پاشیده باشه!
در آخر هم مدت 70 دقیقه ای فیلم گواه دیگری بر این مطلب است که قصه ای نبوده و حس و حال پرداخت به همچین موضوعی! و همین میزان فیلمبرداری هم برای نمایش صحنه های مواجه یک شخص هنرور با کن کافی بوده و نمیتوانسه ادامه پیدا کنه.
بهرحال بواسطه حضور رضا عطاران که درامدزا ترین بازیگر ایرانه و انصافن بازیهای قابل قبولی رو هربار ارائه میده این فیلم هم موقعیتهای طنز و درام قوی داره که ناشی از بازی خوب عطارانه مثل اکتها و دیالوگهای داخل مترو یا صحنه هایی که در خیابانهای کن میگذره و بطور کلی نقطه قوت این فیلم و مرکز ثقل اون بازی عالی عطارانه که میتونه بیننده رو با خودش تا پایان همراه کنه.