در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شکیبا | درباره نمایش مرداب روی بام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:19:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یه جمله از اجرا هر وقت یادش میوفتم ، مثل پتک توی سرم میخوره!!!
میخوره توی ِ سری که فراموشی شده ، رسمش، عادتش! نمیدونم، خلاصه وقتی میخوره ، میبینم گاهی چقدر آدمها وقتی منتظر میشند و طعم انتظار رو میچشند، شبیه هم میشند...
و اون این جمله است که میگه :

"تو شصت سالگی همون چیزی رو فهمیدم که وقتی بیست سالم بود می دونستم"

چقدر شبیه هم میشیم وقتی جایی میمونیم و فقط دست و پامون حرکت میکنه و باقی فکر میکنند از خاظره ها فقط دور میشیم ، دور میشیم و داریم ... دیدن ادامه ›› دور میشیم...
اما یه جا ذهنت بر میگرده و میبینه!!!
تو دقیقا توی همون زمان قبل منتظر موندی، حرکت نکردی.
وقتی تحمل کنی انتظار رو به خودت تزریق کنی، فقط سنت بالا میره اما همه چی رو همون جور از لحظه ایی که "انتظارت" شروع شده میخوای....
همین.
انتظار
انتظار
انتظار
چیزی که هیچ کس نمیخواهد اگر بی نتیجه بماند، طعمش را بچشد.
انتظار بی زمان وصال ، خوردن کاسه زهریست که نه میدانی کی اثر میکند و نه میدانی زهر است، نوشدارویش را در زمان وصال در میابی...
به تو تشر میزنند ، یادآور زمان های از دست رفته ات میشوند ، اما هنوز میدانی جایی برای ادامه هست.
و آن آسمان خیال توست با بالهایی به وسعت لحظات ِ خواستن و رسیدن و داشتن...