یه جمله از اجرا هر وقت یادش میوفتم ، مثل پتک توی سرم میخوره!!!
میخوره توی ِ سری که فراموشی شده ، رسمش، عادتش! نمیدونم، خلاصه وقتی میخوره ، میبینم گاهی چقدر آدمها وقتی منتظر میشند و طعم انتظار رو میچشند، شبیه هم میشند...
و اون این جمله است که میگه :
"تو شصت سالگی همون چیزی رو فهمیدم که وقتی بیست سالم بود می دونستم"
چقدر شبیه هم میشیم وقتی جایی میمونیم و فقط دست و پامون حرکت میکنه و باقی فکر میکنند از خاظره ها فقط دور میشیم ، دور میشیم و داریم
... دیدن ادامه ››
دور میشیم...
اما یه جا ذهنت بر میگرده و میبینه!!!
تو دقیقا توی همون زمان قبل منتظر موندی، حرکت نکردی.
وقتی تحمل کنی انتظار رو به خودت تزریق کنی، فقط سنت بالا میره اما همه چی رو همون جور از لحظه ایی که "انتظارت" شروع شده میخوای....
همین.