سخته وقتی مثل من فنی نیستی ، بخوای از موارد دیداری خودت که بخش عمده اش وابسته به تخصص دوستان بالای صحنه هست ، بگی.
من در جایگاه یکی از بینندگان تئاتر میگم ، فکر کنید رهگذر ....
واقعا متنها و اشعار و جملات ریتمیک حفظش سخت است و بیانش تمرین بسیار میطلبه که واقعا دوستان خسته نباشند از پسش بر اومده بودند و دست مریزاد.
البته متاسفانه من نیمی از اشعار و حرفها را برای شنیدنش بخاطر کمبود هایی که عرض میکنم، مجبور بودم لب خوانی کنم یا دقت بیش از حد که خسته کننده میشد ، داشته باشم.
صدای سازها به صدای دوستان غالب بود.
یا قدرت صداها پایین بود(اشخاص) ، یا فضا برای انعکاس صداها خوب نبود ، یا اینکه آمادگی برای بیان کلمات با توناژ بالا توی همه
... دیدن ادامه ››
یکسان نبود.
صدای رسای ِ "وزیر بکر" از همه بهتر بود.
نمیدانم باید محدوده ء سنی بگذارم برای تئاتر و یا فقط به عنوان یک اجرا نگاه کنم!
دیدن خودکشی چنان جالب نیست برای کودکانی که تا چند دقیقه قبل میخندیدن!
داستان رمئو و ژولیت هم محدوده سنی دارد ، چه برسد به عریانی خودکشی بخاطر فراق....
با توجه به تعداد کودکان عرض کردم ، مثلا
خنده های خالص و شیرین ِ ، کودکان در سالن گاهی چنان عطری توی فضا پخش میکرد ، که دوست داشتی بیشتر این خنده ها را بشنوی تا صدای خنده یک شخص با سن بالا.
با اینکه قبل از اجرا و بعد از اجرا با کلماتی چنان محبت آمیز!!!! سامان کرمی(بنگین) را ذوستان خطاب میکردند ، اما من از اجراش در تئاتر "من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟" هر چند کوتاه راضی بودم و هم در این اجرا...
هنوز دیالوگش در آن تئاتر ورد زبانم هست : " کجاااااااااااییییم!؟" با اون حس ترسی که در گفتارش بود.
حسن محمدی در نقش سگ ، خوب بود و به نظرم تنها کسی بود که جایی برای خلق کاراکتری متفاوت داشت!
باقی کاراکترها قرار بر بازی ِ خاصی نداشتند ، فقط نحوه ء بیان دیالوگها بیشتر به ایفای نقششان کمک میکرد.
شیما ملکیان فرد دیگری بود که در نقش ملک ریحان ، کاراکتری متفاوت از داستان را بر عهده داشت!
کسی که در عین انجام کارهای دور از اخلاقش، دیگران را مقصر میدانست ....
باز هم میگویم ، در بین تمامی دوستان ، صدای رسای مسعود شاکرمی در نقش ِ "بکُر وزیر" بهتر به گوش میرسید.
دست دوستان نوازنده درد نکند،که هنرشان را به اجرا گذاشتند و باعث حس غم و شادی در ما شدند.
متشکر