«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
.
داستان هم آغوشی جنگ و عشق
و بزرگ مردی کوچک که عشق را به جنگ هدیه میکند
و جنگ را جلوی عشق به زانو در می آورد
.
ایلیا این بزرگ مرد ِ کوچک
چقدر تو خوب بودی ...
و چقدر تو ماهی پسر
وقتی امروز در دکور نچرخید و
تو خواستی آن را با قدرت خودت، کمک کنی که جابه جا شود...
بدان که همه خوبی هایت دیده میشود ،
و هر آنچه که بود ، خوبی تو بود ....
آفرین به تو پسر
آفرین ...
.
الان که نه!
اما یه روزی ، در آینده
بین خودشون میگن:
یه روزگاری بود ، توی ایران که آدما نمی تونستن برای نشان دادن در آغوش گرفتن ، همدیگر را بغل کنند...
و چقدر هنر میخواست ، بغل نکنند اما بغل کردن را بفهمانند..
یه روزی ، در آینده
اونا میگن:
چقدر هنر داشتن، هنر میخواست
و چقدر هنرمند بودن سخت بود ....
یه روزی ، در آینده ، میگن :
یه روزی توی ایران چقدر عشق و جنگ همدیگر رو بغل کردند اما
مردمان اون روزگار ، نتونستند همدیگر رو بغل کنند ....
.
.
.