با سلام
ضمن احترام به نظر تمامی کسانی که این اثر را دیدند و لذت بردند، من موفقیت چندانی در اثر ندیدم. شخصاً کیفیت بازی خانم عابدی را خوب، آقای نعیمی را متوسط و آقای آقاخانی را ضعیف دیدم (البته با احترام به این بازیگران خوبمون و نظر سایر دوستان).
یک مسألهای که بعضاً هم بنده و هم شما تئاتردوستان حتما در برخی اجراها شاهد بودهاید، خندههای بلند و بیمورد برخی هست که واقعا تمرکز آدم را از بین میبرد. نمیدانم که چرا برخی افراد هیچ احترامی حتی در محیط فرهنگی به حقوق سایرین قائل نیستند. جالب است که حتی در صحنههایی که دیالوگهای بسیتر جدی و تند و گزنده وجود داره، خندههای این دوستان شدت میگیرد. ای کاش تفاوت نمایش کمدی و تئاتر جدی را بفهمیم. خنده خوب هست اما میشه جایی که همه ساکت هستند و تمرکز دارند، با صدای آرامتر خندید. نیازی به شوآف نیست. متأسفانه در یک مورد، من شاهد بودم که این تجاوز به حریم حتی از سوی یک خانم هنرمند رخ میداد و برای من اصلا قابل درک نبود. به قول معلمهامون، اگر چیز خندهداری هست بگین ما هم بخندیم. پس این مساله هم در پایین آمدن سطح کیفی این اثر برای بنده نقش بسزائی داشته است.
به نظر من داستان، داستان خوبی بود ولی در اجرا پختگی دیده نمیشد. شاید یک دلیل این مساله برای بنده، حضور در"نخستین اجرا" بوده است. شاید هم دلیل آن بازی و کارگردانی همزمان دو اثر "تریو بدون هارمونی" و "کسوف" توسط آقای "آقاخانی" در مجموعهی باران هست. به نظر میرسد که کارگردانی با قابلیتها بسیار بالا همچون آقای آقاخانی، اشراف کامل به این قضیه داشته باشند که "با یک دست نمیشود دو هندوانه برداشت".
... دیدن ادامه ››
البته بنده اثر "کسوف" با بازی زیبا و قدرتمند آقای "آذرنگ" و خانم "ادبی" را بسیار تاثیرگذار دیدم و موفقیت این اثر را هم از داستان و هم از بازی مکمل این دو بزرگوار میدانم، چیزی که در اثر " تریو بدون هارمونی" ندیدم. شاید هم یک دلیل تصنعی بودن اثر مذکور حضور یک کارگردان در نقش یک بازیگر بود. شاید اگر آقای پاکراه به جای نقش "رئیس گروه" بازیگر مناسبی انتخاب میکردند، هارمونی بهتری بین این سه شخصیت ایجاد میشد.
به نظر می رسد که آقای آقاخانی تمرکز بیشتری بر اثر کسوف داشتهاند و حتی آقای پاکراه در طراحی دکور و میزانسن اثر "تریو بدون هارمونی" با محدودیتهای اعمالشده از "کسوف" مواجه بودهاند. استفاده از صحنهای که مختص اثر "کسوف" بود و بازآرایی آن با چند شمع و چند تکه یخ، گرچه کار زیرکانهای بوده است، اما محدودیت اعمالشده را از بین نمیبرد.
مسالهی دیگری که حائز اهمیت است، استفاده از هنر "تئاتر در تئاتر" است. سه شخصیت داستان، در حکم یک گروه بازیگر 3 نفرهی تئاتر هستند که پس از 20 سال احساسات واقعی خود را نسبت به هم و در اثر کنشهایی بیان میکنند و در عین حال گوشههای و تکههایی از اثری دیگر را به تماشگر عرضه میدارند. در این مورد نیز سعی شده که این مورد در هارمونی با داستان اصلی باشد که از نظر بنده موفقیت نسبی در این مساله وجود دارد.
ضمن سپاس از کارگردان محترم این اثر، و بازیگران شایستهی آن، سایر دوستان را به تماشای "تریو بدون هارمونی" دعوت کرده و از دریافت نظراتشان بینهایت استقبال میکنم.
پینوشت: "تریو در لغت به معنای قطعهای که برای سه ساز یا سه نوازنده ساخته شده باشد، آواز سه نفری" (فرهنگ فارسی معین)
با تشکر
رضا آزادی